آیت اللّه حسن زاده آملی در شش سالگی، به مکتب خانه، خدمت یک معلم روحانی، شرف یاب شدند و نزد وی، خواندن و نوشتن یاد گرفتند و تعدادی از جزوات متداول در مکتب خانه های آن زمان را خواندند تا این که، در خردسالی تمام قرآن را به خوبی یاد گرفتند.

پس از آن، وارد دورۀ ابتدایی شدند. تاریخ ورود ایشان به حوزۀ علمیه، مهرماه سال ۱۳۲۳ هجری شمسی بود؛ پس از آن در شهریور ۱۳۲۹ هجری شمسی، به تهران آمد و چند سالی در مدرسۀ علمیه حاج ابو الفتح مقیم شد. و کتب شرح لمعه در فقه و قوانین در اصول را تا مبحث عام و خاص، نزد مرحوم آیت اللّه آقا سید احمد لواسانی درس خواند. بعد از آن، چندین سال در مدرسۀ مروی به سر بردند. و با راهنمایی جناب آیت اللّه حاج شیخ محمد تقی آملی، به محضر علامۀ حاج میرزا ابو الحسن شعرانی طهرانی رسیدند و آن بزرگوار چون پدری مهربان، سالیانی دراز همّ خویش را به تربیت و تعلیم ایشان صرف کرد؛ هم چنین نزد جناب حکیم الهی و عارف صمدانی استاد محمد حسین فاضل تونی نیز شاگردی نمود و قسمتی از طبیعیات شفا و شرح علامۀ قیصری بر فصوص شیخ اکبر محی الدین عربی را از ایشان فراگرفت. در مدت اقامتش در تهران، در طی سیزده سال یا بیش تر، همراه با اشتغال به تحصیل علوم طبق روش معهود و سیرۀ جاریۀ بین علمای روحانی، به تعلیم و تدریس در مدارس (حوزۀ علمیه) نیز اشتغال داشت.

در ۱۳۴۲ هجری شمسی به قصد اقامت در قم، تهران را ترک گفته اند. بعد از ورود به قم، تدریس معارف حقۀ الهی و تعلیم فنون ریاضی را شروع کردند. و در ضمن به مدت ۱۷ سال از محضر قدسی علامه طباطبایی(ره) بهره برند.

تعریف تعلیم

ایشان با کلام عارفانه خود تعاریف زیبایی از تعلیم و تربیت انسان ارائه می دهند: تعلیم رشد دادن نفس ناطقه انسانی یعنی؛ پروراندن روح و غذا به جان دادن است و تأدیب انسان به اعمال صالحه و شایسته نگاه داشتن است. ما روی موازین عقلی و نقلی علم و عمل را انسان ساز می دانیم؛ هر چند که موازین نقلی یعنی، شرع برهان محض و عقل صرف و حق مطلق است.

انسان خوپذیر است

اصلا همنشینی مؤثر است؛ مصاحبت اثر دارد و خوپذیر است. انسانی که با انسانی مدت ها به سر برده است، می بینی چنان از یک دیگر خو گرفته اند که احوالات هریک، حکایت از دیگری می کند، بلکه مطلقا همنشینی اثر دارد.

شیخ الرئیس در قانون چهار فصل، در پرورش طفل بحث کرده است؛ در یکی از آن فصول سخن را بدین جا کشانده که افکار پدر و مادر و نیات و حالات شان، همه در کودک اثر می گذارد اخلاق مرضعه از مجرای شیر در کودک اثر می گذارد.

هدف وحی، تعلیم و تربیت است

به حکم محکم منطق وحی، غرض از ارسال رسل و انزال کتب، همین دو اصل تعلیم و تأدیب است:

«هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم ایاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین».

تزکیه همان تأدیب و تربیت است که نفوس انسانی از رذایل اخلاقی و اجتماعی بشری از فواحش اعمال تطهیر شود تا به تزکیۀ نفوس و تعلیم کتاب و حکمت، صاحب مدینۀ فاضله گردند.

قرآن کتاب تربیت است

قرآن نردبان معارف است، هرکس از این دستور استوار الهی، از آن منطق وحی، از این مأدبۀ الهی به هر اندازه بهره برده است، به همان اندازه انسان است و به همان اندازه بهشتی، بلکه بهشت است.

وجه دیگر در معنی قرآن، القرآن مأدبه اللّه است؛ این که مأدبه فرهنگستان است؛ مأدبه ادبستان است که به تخفیف می گوییم دبستان. مأدبه مکتب است؛ مدرسه است؛ جای تأدیب و تربیت است؛ آن جایی که به انسان ادب یاد می دهند، آن جارا مأدبه می گویند قرآن به انسان ادب یاد می دهد.

مأدبه سفرۀ الهی است و بر این سفره، انواع گوناگون غذاهای روحانی برای نفوس مستعد، آماده است. هیچ کس از کنار این سفره بی بهره برنمی خیزد این مأدبۀ انسان ساز است:

ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم.

غذای انسان ساز جز این سفره، نداریم و سفرۀ غذای روحانی دیگری برای انسان جز این سفرۀ گسترده، نیست؛ این سفره، انسان را به سیر انفسی وامی دارد.

تعلیم و تربیت سیرۀ انبیاء

سمت مقدس تعلیم و تربیت، سیرت حسنۀ سفرای الهی است که برای تشکیل مدینۀ فاضله و اعتلای نفوس، به فهم معارف ملکوتی و ارتقای عقول به معارج قدس ربوبی مبعوث شده اند؛ آن چنان که در حالات خاص خودشان، در مقام دعا، ارسال معلم ربانی را برای تزکیه و تعلیم انسان ها مسألت می نمودند.

شرایط رسیدن به تربیت درست

تعلیم و تأدیب باید در متن اجتماع و اطوار و شئون حقیقت ما قرار بگیرد، نه در حاشیۀ زندگی ما؛ اگر آن توفیق را یافتیم ان شاء اللّه می یابیم که قرآن در متن اجتماع و حقیقت ما پیاده بشود نه در حاشیۀ زندگی ما، مثلا فقط در طاقچه خانه و در جیب ما نباشد، آن گاه صاحب مدینۀ فاضله خواهیم شد و به کمال انسانی خود، نائل خواهیم آمد؛ اگر در تحت تعلیم و تربیت افرادی که وادی ها را طی کرده اند و منازل پیموده اند و گردنه ها را پشت سر گذاشته اند قرار بگیریم، یعنی نهال وجود خودمان را به دست باغبان های شایسته بدهیم، آن گاه خواهیم دید که از کمون این شجرۀ طیبۀ الهیه، چه ثمراتی به عرصۀ ظهور و بروز می رسد.

آن طریقی که به حق موجب رسیدن به مقصود و نیل به مطلوب انسانی، که لقاء اللّه و معرفت اللّه است مسیر انفسی است؛ یعنی انسان باید کوه وجود خودش را به خوبی بکاود تا به معادن نهفته در آن دست یابد.

تداوم در راه تعلیم

ذغال نمناکی در کنار آتش، باید به تدریج مستعد بشود تا اخگری از آتش در او اثر بگذارد و آتش بگیرد و مشتعل بشود؛ اگر همین که مقداری از رطوبت او خشک و تا حدی قابلیت برای آتش گرفتن پیدا کرد، آن را از آتش دور کنند، هرگز آن ذغال آتش نمی گیرد. انسان ها این طورند که یک دو قدم پیش می آیند؛ یک مقدار حرف می شنوند؛ یک اندازه قابلیت پیدا می کنند؛ استعدادی برایشان حاصل می شود؛ یک کمی داغ می شوند؛ باز به کنار می روند؛ استقامت و مقاومت و پایداری ندارند تا ملکوتی بشوند و به خوی مجاور درآیند. می آیند زود برمی گردند؛ حالی موقت پیدا می کنند و آن را هم از دست می دهند.

کسانی که در سیر و سلوک نفسانی در حضور و مراقبت استقامت دارند، اهل مکاشفات و کرامات و مقامات می گردند. انسان دو دهان دارد؛ یکی گوش که دهان روح اوست و دیگر دهان، که دهان تن اوست و این دو دهان خیلی محترم اند. انسان باید خیلی مواظب آن ها باشد؛ یعنی باید صادرات و ترددات این دهن ها را خیلی مراقب باشد.

محاسبۀ نفس

مهم ترین نقشی که در احیای معارف اسلامی باید داشت این است که، نخست خودمان را درست بسازیم. ما در عالم کاری مهم تر از خودسازی نداریم و دیگر امور و شئون زندگی ما همه معد و ممد برای نیل به این هدف مقد نهایی انسانی است.

برزگان ما فرموده اند شب و روزی یک بار محاسبه داشته باش؛ در یک وقت معین به محاسبه بنشین و نفس را به حساب بکش که روزت را به چه نحو گذرانده ای؛ ببین که خرج و دخل روزانه ات چیست. . . باید توجه داشت که علم و عمل، انسان سازند و ما شب و روز داریم خودمان را می سازیم.

خداوند سبحان علی الاطلاق است و قابلیت و استعداد هم به شما داده است و کتاب بی نهایت؛ قرآن حکیم را که حامل تمام حکم و معارف و شامل جمیع کلمات نوریه وجودیه است، غذای جان شما قرار داده است.

مقام معلم

معلم از لسان وسایط فیض الهی در ملکوت عظیم آسمان ها عظیم خوانده می شود و او را به عظیم ندا می کنند. من تعلم العلم و عمل به و علم للّه دعی فی ملکوت السموات عظیما (اصول کافی، ج ۱، ص ۲۷) کسی که دانش آموز و به کار بندد و برای خدا به دیگران بیاموزد، در ملکوت آسمان ها بزرگ خوانده می شود.

معلم، مظهر اسم شریف محیی است که نفوس مستعد را به آب حیات علم احیا می کند. علم از زبان مترجمان اسرار قرآن به آب حیات تفسیر شده است؛ چه آب مایۀ حیات اشباح و علم مایۀ حیات ارواح است.

معلم اگر الهی باشد، نفوس را احیا می کند و فرزندان روحانی می پروراند و از عقیم بودن به درمی آید و تا آثار وجودی او باقی است، از آن ها بهره مند است که ارتقای درجات نوری در عالم ماورای طبیعت عایدش می گردد.

وظیفۀ معلم

در فکر آن باشید که مردم بیدار شوند، با کسی که اهل حکمت است به فراخور حکمت و فهم او با برهان و منطق و دلیل صحبت کنید. با کسی که جان پاک دارد، ولو این که نمی تواند حکمت را بفهمد، با موعظۀ حسنه برخورد کنید و با کسی که آمده با شما کشتی بگیرد؛ کشتی خداپسندانه ای بگیرد. نسبت یه هیچ کس کینه توزی و عناد و دشمنی نداشته باشید، ولو این که یک آدم معاندی باشد. با جدال احسن و با دلیل و برهان با او برخورد کنید. غرض، بیدار شدن جان های پاک است. هدف هدف الهی باشد.

منابع

(۱). بدیعی، محمد. گفت وگو با علامه حسن زادۀ آملی، انتشارات تشیع، ۱۳۸۰.

(۲). مجموعه مقالات، حسن زاده آملی، حسن. مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چ ۵، ۱۳۷۶.