١. مقدمه

١.١ بیان مسئله

رخداد بزرگ انقلاب اسلامی ایران در سال ١٣٥٧ به رهبری امام خمینی، یکی از مهم ترین مقاطع تاریخی ایران به شمار می رود. در وقوع انقلاب اسلامی، احزاب، گروه ها و طبقات اجتماعی مختلف حضور و هر کدام به سهم خود در پیروزی انقلاب اسلامی نقش داشتند. به همین دلیل، می توان انقلاب ایران را به لحاظ اجتماعی و طبقاتی، یک انقلاب مرکب نامید که حاصل ائتلاف بین قشرها، گروهها، طبقات اجتماعی و احزاب سیاسی مختلف است. یکی از مهم ترین طبقات حاضر در انقلاب، طبقه کارگر بود.

رژیم پهلوی با آگاهی از گسترش طبقه کارگر سعی داشت به هر طریقی که شده، علاوه بر مهار حرکت های سیاسی کارگران، از آنان به عنوان یک گروه مشروعیت بخش استفاده و نیروی نهفته در این طبقه را کنترل کند. به همین دلیل، رژیم با استفاده از سیاست به اصطلاح هویج و چماق، سعی در هدایت مسیر کارگران به سمت دلخواه خود داشت. شاه خود را به قدری دلگرم به حمایت کارگران می دانست که در مصاحبه ای در خرداد ۱۳۸۷ عنوان کرد: «هیچ کس نمی تواند مرا سرنگون کند، زیرا ۷۰۰ هزار نظامی، کارگران و اکثریت مردم پشتیبان من هستند» (نجاتی، ۱۳۸۹: ۲/ ۶۹۹)

برای رژیم پهلوی خاصه شاه، کارگران به عنوان یک نیروی حامی، همتای نظامیان قلمداد می شدند و برای آنان باور اینکه کارگران به انقلاب بپیوندند، خیلی سخت بود. به قول فریدون هویدا:

مسئله اعتصاب کارگران، شاه را به شدت آزرده خاطر ساخت و هرگز نمی توانست قبول کند همان کسانی که در دی ۱۳۹۶ هنگام دریافت اسناد مربوط به شرکت در سود کارگاه ها، مراتب سپاس بی پایان خود را از ذات مبارک شاهانه اعلام داشته بودند، اینک علیه او دست به اعتصاب بزنند (هویدا، ۱۳۸۸: ۵۴) اما، به هر حال، کارگران به انقلاب پیوستند، هر چند کارگران صنعتی به نسبت دیگر اقشار جامعه دیرتر به جنبش انقلابی گرویدند. ورود کارگران به انقلاب حرکت آن را سریع تر کرد و توان نیروهای مبارز را بالا برد، به طوری که مشهور است آخرین ضربه را به رژیم شاه، کارگران، خاصه کارگران شرکت نفت وارد کردند.

این پژوهش در پی آن است که به یک پرسش مهم پاسخ دهد: با توجه به اینکه کارگران در دوران پیش از انقلاب از حمایت های نسبی مالی برخوردار بودند و رژیم سعی می کرد با تسلط فرهنگی بر کارگران و غیر سیاسی کردن آنان به اصطلاح عاملیتشان را حذف کند، دو عامل اقتصاد و فرهنگ چه تأثیری بر گسترش نارضایتی کارگران از حکومت پهلوی و ورود کارگران به انقلاب داشت؟

٢.١ پیشینۀ تحقیق

دربارۀ مشارکت کارگران در جنبش های سیاسی معاصر و به خصوص انقلاب اسلامی، مطالعات گوناگونی صورت گرفته است. این مطالعات را می توان به دو بخش تقسیم کرد:

یک، دست نوشت ها و مطالعاتی هستند که با اهداف صرفا سیاسی و حزبی است که به طور کلی شامل احزاب چپ مارکسیتی می شود. اکثر این نوشته ها در جهت امور تبلیغی است و بیشتر از آن استفاده های سیاسی به نسبت وجوه علمی آن تقدم دارد. اما، در این میان، هستند افرادی که سعی دارند با روش های علمی و دانشگاهی به این مقولۀ مهم بپردازند. از جملۀ این مطالعات و تحقیقات می توان به آثاری همچون اتحادیه های کارگری و خودکامگی در ایران تألیف حبیب لاجوردی (١٣٦٩)، کارگران و انقلاب ایران تألیف آصف بیات (١٩٨٤) و همچنین کارهای جسته و گریختۀ افرادی همچون آبراهامیان (١٣٨٧)، هالیدی (١٣٥٨) و… که به شکلی بسیار کلی به این مسائل پرداخته اند، اشاره کرد. کاستی عمدۀ این مطالعات، استفادۀ صرف از رهیافت های طبقاتی  اقتصادی مبتنی بر ماتریالیسم تاریخی بدون توجه به نقش عاملیت کارگران و فرهنگ مذهبی آنان بوده است. آنچه این تحقیق را از دیگر مطالعات گفته شده متمایز می کند، این است که در کنار توجه به عوامل ساختاری و اقتصادی، عوامل فرهنگی و مذهبی را هم مورد مطالعه قرارمی دهد.

٣.١ چارچوب نظری

نام «کارگر» و «طبقۀ کارگر» برای بسیاری یادآور دو مفهوم ریشه دار در تاریخ است. این دو مفهوم «مارکسیسم» و «انقلاب» است. این موضوع ریشه در جایگاه و اهمیت مفهوم طبقۀ کارگر در اندیشۀ مارکس و رابطۀ آن با انقلاب دارد. مارکس به عنوان یک نظریه پرداز انقلابی، طبقۀ کارگر را ستون و محور یک انقلاب می داند. در نظر مارکس، طبقۀ کارگر به عنوان گورکن نظام سرمایه داری، پیشرو در پیروزی انقلاب و براندازی نظام سرمایه داری است. نکتۀ مهم در این چارچوب فکری این است که مارکس اعتقاد دارد «مهم ترین عامل ورود طبقۀ کارگر به انقلاب عامل اقتصاد می باشد» و با زیربناقراردادن این مفهوم، تمام علت های دیگر را روبنا و تحت تأثیر این عامل می داند (کالین لیز، ١٣٨٦: ٢٧٦-٢٧٩).

با این حال، در مقابل هستند متفکرانی که نه عامل اقتصاد، بلکه عوامل دیگری همچون فرهنگ را دلیل اصلی شکل گیری نارضایتی و حضور در یک حرکت اعتراضی مانند «انقلاب» می دانند. در مورد طبقۀ کارگر برای نخستین بار مورخ انگلیسی، ا. پ. تامپسون، (E.P. Thompson) در کتاب درخشان خود به نام تشکیل طبقۀ کارگر انگلستان، مفهوم فرهنگ را به کاربرد و به جای تحلیل های روبنا و زیربنای همیشگی مارکسیست های کلاسیک، این بار تأثیر فرهنگ بر کنش های کارگری مورد مطالعه قرارگرفت. تامپسون بر آن است که کارگران می توانند حتی با وجود تغییر اقتصاد، دلبستگی به ارزش و آداب و رسومشان را حفظ کنند و به نوبۀ خود از این گونه دلبستگی های فرهنگی برای دخالت فعال در تلاش برای تغییر شرایط عینی و اقتصادی شان استفاده کنند (تریمبرگر، ١٣٨٨: ٣٠٧). به همین ترتیب، با کم رنگ ترکردن اهمیت اقتصاد بر رفتارهای کارگران، تأثیر فرهنگ را در تغییرات سیاسی و اجتماعی کارگران انگلیس مورد مطالعه قرارداد. در واقع، تامپسون در تحلیل های خود نشان داد عامل فرهنگ (فرهنگ های پیشینی یا پسینی) به عنوان یکی از وجوه ایجادکنندۀ آگاهی طبقاتی در میان کارگران، می تواند یکی از عوامل ایجاد نارضایتی بین کارگران و کنش سیاسی از سوی آنان باشد (١١-١٠: ١٩٦٦ ,Thompson).

چارچوب نظری پژوهش ترکیبی از این دو نظریه است که اعتقاد دارد در یک انقلاب، این دو عامل ملازم و تکمیل کنندۀ همدیگر هستند؛ یعنی، در یک انقلاب، هیچ نارضایتی اقتصادی بدون ایدئولوژی و نارضایتی فرهنگی به کنش اعتراضی و انقلابی نمی انجامد. در این چارچوب، کارگران در کنار دیگر اقشار مردم ایران با تأثیر از این دو عامل مهم در انقلاب ایران نقش آفرینی کردند.

٤.١ روش

روش گردآوری داده ها کتابخانه ای است. همچنین، این پژوهش بر مبنای روش توصیفی  تفسیری و رهیافت آن فرهنگی  جامعه شناسی است.

٢. وضعیت کارگران ایران در دهۀ ١٣٥٠ تا آستانۀ انقلاب اسلامی

١.٢ وضعیت اقتصادی

دورۀ ١٣٤٢-١٣٥٥، شاهد پویش سریع انباشت سرمایه و صنعتی شدن ایران بود. این فرآیند به معنی به کارگیری استراتژی جایگزینی واردات بود که به توسعۀ صنایع سبک و سرمایه در مراکز عمدۀ شهری از جمله تهران، کرج، قزوین، اصفهان، شیراز و منطقۀ خوزستان منتهی گردید. موج نوین رشد صنعتی شدن، در واقع، حاصل تلاش های مشترک سرمایۀ خارجی و داخلی به ویژه دولت بود. دولت با اتکا به کنترل انحصاری خود بر درآمد نفت و مجهز به ایدئولوژی مدرنیزه شدن سرمایه دارانه، از طریق ساخت زیربنایی و برنامه ریزی عمرانی و نیز سیاست های پولی و سرمایه گذاری مستقیم، محرک اصلی صنعتی شدن کشور بود. برنامه های عمرانی پنج ساله چارچوب عمومی توسعۀ اقتصادی شدند و طی برنامه های سوم (١٣٤١-١٣٤٥) و چهارم (١٣٤٧-١٣٥١) رشد اقتصادی قابل توجهی به وقوع پیوست (بیات، ١٣٨٤: ٤٥).

افزایش قیمت نفت در سال ١٣٥٣، درآمد ناشی از نفت را از ٨١٧ میلیون دلار در سال ١٣٤٧، به ٢٥میلیارد دلار و به حدود ٢٠میلیارد دلار در سال های ١٣٥٦ -١٣٥٧ ترقی داد.

برنامۀ پنجم، رشد سالیانۀ ١٥درصدی برای سال های ١٣٥١-١٣٥٦ درنظرگرفته بود، ولی در افزایش فوق العاده و ناگهانی درآمد نفت در برنامۀ عمرانی تجدیدنظر به عمل آمد که به موجب آن، تولید محصول خالص ٣ برابر افزایش داده شد (٨٨: ١٩٨٤ ,Bashirieh). این رشد شتابان در عین حال به معنای نیاز به نیروی کاری بود که به شدت در حال گسترش بود.

میزان اشتغال در دورۀ بین دو سرشماری (١٣٤٥-١٣٥٥) ١٣٣% افزایش یافت و ١.٢ میلیون نفر را دربرگرفت (اشرفی، ١٣٦٧: ٤٨).

با رونق بازار، بهای نیروی کار نیز رو به افزایش گذاشت و سطح دستمزدها سیر صعودی پیمود. طبق آمار بانک مرکزی، شاخص دستمزد کارگران صنایع منتخب در سال ١٣٤٩، نسبت به ١٤.٦% و در ١٣٥٥ نسبت به ١٣٤٨ معادل ٤٦% زیادتر شد. آهنگ این افزایش به ویژه در سال های ١٣٥٤ و ١٣٥٥، نسبت به سال های پیش سریع تر بود، به طوری که در سال های نامبرده نسبت به سال پیش، به ترتیب ٤٧.٧% و ٣٢.٩% افزایش داشت. بیشترین افزایش دستمزدها در صنایع نفت و مشروبات غیرالکلی و کمترین افزایش دستمزد در صنایع دخانیات و نساجی روی داد. کارگران نساجی از محروم ترین عوامل در صنایع کشور به شمارمی رفتند و با رونق بازار کار در دیگر بخش های اقتصادی، بسیاری از آنها کار خود را رها کرده و به سوی دیگر صنایع هجوم آوردند (سوداگر، ١٣٦٩: ٦٩٢-٦٩٤).

با ادامۀ افزایش درآمد نفت، دستمزد کارگران نسبت به دوره های پیش افزایش بی سابقه ای یافت که در طول تاریخ ایران بی سابقه بود. این موضوع به نظر بسیاری کارنامه ای درخشان برای رژیم پهلوی بود که کارگران به شدت از این موضوع بهره مند بودند. اگر بر مبنای شواهد کمی تغییرات دستمزدها قضاوت کنیم، شکی وجود ندارد که این تجربه کارگران ایران را نسبت به سایر کارگران نقاط جهان، خاصه کشورهای درحال توسعه، در موقعیت ممتازی قرارمی دهد.

رژیم پهلوی به پشتوانۀ درآمد نفت و انباشت ثروت حاصل از آن در جهت تطمیع کارگران، امکانات و برنامه های بسیاری را درنظرگرفته بود؛ از جمله می توان به برنامه هایی همچون اصل سهیم شدن کارگران در سود کارخانه ها، گسترش مالکیت های تولیدی، پرداخت وام، تهیۀ مسکن و افزایش بیمه های بهداشتی اشاره کرد؛ حتی، رژیم برای اجرای این برنامه ها، به کارفرمایان فشار می آورد تا با حکومت همراه شوند؛ به عنوان مثال، هویدا در میان جمع کارگران، از صاحبان صنایع خواست با توجه به رسالت کارگران در رساندن کشور خود به دروازه های تمدن بزرگ، در جهت رفاه بیشتر کارگران حداکثر تلاش خود را به عمل آورند (آیندگان، ١٣٥٣/١٢/١٩). این موضوع به گونه ای بود که موجب نارضایتی برخی از صاحبان صنایع گشت و در اظهار نظرهای خود دربارۀ سیاست های کارگری آن دوران، انتقاداتی بیان می کردند (گراهام، ١٣٥٨: ١٠٦).

برای تسهیل در اجرای این برنامه ها، دولت در سال ١٣٤٠، بانکی برای کارگران به نام «بانک رفاه کارگران» تأسیس کرد، به طوری که در اساسنامۀ این بانک قید شده بود هدف از تأسیس آن، بهبود وضع زندگی کارگران و رفاه آنان و دادن کمک مالی به کارگران است (ایوانف، ١٣٥٦: ٢٩٦). محمدرضاشاه هنگام تشکیل این بانک و عملکرد آن چنین ادعا کرد:

«به منظور کمک بیشتر، بانک رفاه کارگران تأسیس شده که وظیفۀ اصلی آن دادن وام و اعتبار به کارگران است» (بشیریه، ١٣٧٤: ٧٦).

رژیم برای حل مسائل مسکن کارگران، وعده های بسیاری می داد. کاووسی در کتاب کارگر ایرانی امروز می نویسد:

شاهنشاه آریامهر بارها تأکید فرمودند که باید خانه های سازمانی برای کارگران ساخته شود؛ کارفرمایان برای ایجاد مسکن تمام تلاش خود را انجام دهند. کارگران باید از دو نوع مسکن برخوردار باشند، خانه های سازمانی برای دوران اشتغال، خانه های شخصی برای بازنشستگی (کاووسی، ٢٥٣٥: ٨٩).

دولت پهلوی در این زمان بیش از هر دوره ای خود را خدمتگزار کارگران می دانست.

هرگاه نام کارگر به زبان می آمد، چه شاه و چه مسئولان، خیلی سریع با استفاده از آمار، از منافعی که به کارگران رسیده بحث می کردند. آیا واقعا وضع کارگران همان گونه بود که دولت ادعا می کرد؟ ورود کارگران به انقلاب و بیان مطالبات اقتصادی و رفاهی از سوی کارگران، ضد این قضیه را نشان داد، که در بخش های بعدی به آن پرداخته خواهدشد.

٢.٢ وضعیت فرهنگی

حیات فرهنگی کارگران ایران در این دوران متأثر از سه عامل مهم بود:

١.٢.٢ مذهب: اگر مذهب برای بسیاری از گروه ها و طبقات اجتماعی آن دوران از ویژگی های اکتسابی آنان بود، اما برای کارگران، مذهب جزء جدایی ناپذیر حیات اجتماعی و فرهنگی شان محسوب می شد. اطلاعات بسیاری وجوددارد که در دوران پیش از انقلاب اسلامی، عامل مذهب به عنوان یک روال فرهنگی، در فضای کارخانه و در میان کارگران جایگاهی عمیق و استوار داشت. برخلاف کارگران کشورهای صنعتی توسعه یافته که بیشتر وقت خود را در مکان هایی چون «کلوپ های کارگری»، «میخانه های عمومی» و «مدرسه های کارگری روزهای یکشنبه» می گذراندند، کارگران ایرانی بیشتر وقت خود را بعد از فراغت از کارخانه در مساجد، هیئت های مذهبی و زیارت امامزاده ها می گذراندند.

طبق تحقیق، در میان کارگران تهرانی، رفتن به مسجد در میان دیگر موارد گذران اوقات فراغت، از اهمیت بیشتری برخوردار بود (جوادی نجار، ١٣٥٣: ٦٩). طبق تحقیق مشابه در مورد کارگران شهر اراک، ٤٠ % کارگران وقت آزاد خود را در مسجد می گذراندند (٣٠٥: ١٩٨١ ,Ershad). به علاوه، طبق مصاحبۀ نگارنده با کارگران اسلامشهر، کارگرانی که قادر به مسافرت بودند، مهم ترین شهرهایی که برای مسافرت انتخاب می کردند، قم و مشهد بود.

مسجد و به طور کل اماکن مذهبی برای کارگران، ایجادکنندۀ یک فضای عمومی بود که نه تنها هزینۀ مادی بالایی بر آنها تحمیل نمی کرد، بلکه موجب گردهمایی و دیدار مجدد کارگران بعد از کار می شد. در واقع، این محیط ها فضای مناسبی برای شکل گیری یک هویت طبقاتی با پشتوانۀ یک فرم و ایدئولوژی مشترک بود. تأثیر این موضوع را می توان در محیط کارخانه هم مشاهده کرد؛ به عنوان مثال، در یکی از گزارش های ساواک دربارۀ گفت وگو میان سه کارگر این گونه عنوان شده است :

در ساعت ١٤:٣٠ مورخۀ ٣٧/٥/١٩ فارسیجانی و پرویز قوامی و سیامک حسینی پور، در کتابخانۀ کارخانۀ صنایع فلزی ایران نشسته بودند که فارسیجانی اظهار داشت وقتی که رفتید کتاب بخریم یادتان باشد کتاب هایی که از سخنان علی (ع) است بخریم، زیرا اغلب کارگران از این قبیل کتاب ها از ما خواسته اند (اسناد ساواک، ١٣٨٤: ٨/ ٣٧٠).

این قضیه نشان دهندۀ عمق نفوذ مذهب در میان کارگران است که تأثیرات فرهنگی و سیاسی خاص خود را داشت.

٢.٢.٢ مهاجرت: مهاجرت در تحولات ایران معاصر به عنوان یکی از عامل فاکتورهای تأثیرگذار مورد بحث و بررسی قرارگرفته است. فرد مهاجر که در یک محیط جدید قرارمی گیرد، دارای روحیات و رفتارهای خاصی می شود که بیشتر ناشی از گسست فرهنگی از نظام اجتماعی پیشین و عدم اختلاط در محیط جدید است. پدیدۀ مهاجرت و رابطۀ آن با حاشیه نشینی و فرآیند سازگاری مهاجران در شهرها، یکی از مسائلی است که باید مورد توجه قرارداد. بیگانه بودن مهاجران روستایی با اصول اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی زندگی شهری، پیامدهای گوناگون جمعیتی، رفتاری، اخلاقی و روانی خاص خود را دارد (جمالی، ١٣٨١: ٦١).

احساس عمیق غربت به همراه نوستالژی هایی که یک فرد مهاجر به همراه دارد، وقتی با عدم هماهنگی با فضای جدید (خاصه شهری) تلفیق شود، به شکل گیری احساساتی همچون خودی و غیرخودی، تمایز و انکار در زندگی جدید منجرمی شود. به همین دلیل، همیشه یک ظرفیت قوی اعتراضی در بطن شخصیت فرد مهاجر وجود دارد. بر اساس تحقیق انجام شده توسط گروه جامعه شناسی شهری در سال ١٣٥٧، عنوان شده است: «از هر ١٠ کارگر تنها یک نفر متولد تهران می باشد. از هر ٣ کارگر فقط یکی در شهر متولد شده است». در این تحقیق نشان داده شده که غالب جمعیت کارگری در این دوران، پیشینۀ روستایی دارند که به شهرهای صنعتی مهاجرت کرده اند. همچنین، در ادامۀ این گونه بیان می کند: «این تنها صنعت جدید نیست که به عنوان یک پدیدۀ تازه در برابر کارگران روستایی متجلی شده است، بلکه کلیۀ جنبه های زندگی در پایتخت برای آنها بیگانه و تازه است» (گروه جامعه شناسی شهری، ١٣٥٧: ٤٣).

بیگانگی با محیط شهری و دنیای صنعتی به شکل گیری فرم خاصی از فرهنگ کارگری منجرشد که آنان را به گردهم آوردن آنان در یک منطقۀ خاص از شهر که عمدتا حاشیه بودند سوق می داد، به گونه ای که حتی کارگران ماهر را که معمولا دستمزد بیشتری از کارگران غیرماهر دریافت می کردند هم به این مناطق می کشاند و تنها دلیل این موضوع، وجود پیشینه و فرهنگ یکسان بین کارگران در آن زمان بود.

٣.٢.٢ رژیم پهلوی: محمدرضاشاه گسترش طبقۀ کارگر را در سال های ١٣٤٢-١٣٥٧ نماد موفقیت خود در صنعتی سازی کشور می دانست. به عبارت دیگر، طبقۀ کارگر در این دوران به شکلی نمادین در جهت موفقیت مدرنیزاسیون ایرانی در دنیا معرفی می شد. به همین جهت، شاه می کوشید طبقۀ کارگر را در یک فرم مدرن قراردهد و کارگران را به عنوان یکی از مهم ترین گروه های راضی از مدرنیزاسیون شاه جلوه دهد. کارگران باید گروهی بهره مند و شاد نشان داده می شدند که هیچ فرقی با همتایان غربی خود ندارند. در این راستا، حاکمیت می کوشید کارگران را به شدت تحت تأثیر سیاست های خود قراردهد. برای این کار، شاه سعی می کرد با ایجاد امکاناتی، وسایل رسانه ای همچون تلویزیون و رادیو (به عنوان وسایل فرهنگ ساز) بیشتر در دسترس کارگران قرارگیرد تا کارگران در معرض پیام های مدرنیزاسیون حاکمیت پهلوی باشند.

طبق برآوردی در سال های آخر حکومت پهلوی، تقریبا ٨٠ % کارگران صنعتی دارای تلویزیون بودند که در یک شرایط غیردموکراتیک، تنها خدمت به گسترش فرهنگ مسلط به شمارمی رود (بیات، ١٣٨٤: ٣١). توجه به مسابقات ورزشی کارگران که به طور تقریبی هر سه روز یک بار می توان در بخش صفحۀ ورزش روزنامه ها مشاهده کرد، صرفا نه به دلیل جلب رضایت کارگران، بلکه به دلیل ارائۀ تصویر یک طبقۀ کارگر با سبک زندگی و فرهنگ مدرن است. بازتاب سیاست های فرهنگی پهلوی را دربارۀ کارگران می توان در سینما به عنوان یک متن فرهنگی مشاهده کرد؛ به عنوان مثال، قهرمان فیلم «پنجره» یک کارگر است. او فردی شاد است که با علاقه در کارخانه کار می کند و اوقات فراغت وی در کلوپ ها و نقاط تفریحی می گذرد. همچنین، برخی از کارگران از وجود اردوهای تابستانی برای فرزندان خود یاد می کنند (مصاحبه با نگارنده). این اردوها دقیقا برگرفته از الگوی سبک امریکایی است. به هر حال، حکومت پهلوی با امکاناتی که در اختیار داشت، می کوشید الگوهای فرهنگی خود را که مبتنی بر مدرنیزاسیون آن دوران و زندگی شهری بود، به کارگران تحمیل کند و کارگران را متناسب با الگوهای خود نشان دهد.

٣. شکل گیری نارضایتی کارگران

١.٣ اقتصادی

به رغم تلاش های رژیم پهلوی در جهت افزایش رفاه کارگران، کارگران مشکلات اقتصادی و رفاهی زیادی داشتند که مهم ترین موارد این مشکلات را در موارد ذیل می توان تشریح کرد:

١.١.٣ افزایش تورم و رکود: تورم یکی از نتایج ناگزیر سیاست های اشتباه پهلوی در مواجه با ثروت بادآوردۀ درآمد نفت بود. تورم اقتصادی با بحران اقتصادی از حدود سال ١٣٥٤ آغاز شد و به تدریج تا سال های ١٣٥٥ -١٣٥٦ عمیق تر شد. این موضوع بیش از هر چیز تحت تأثیر تزریق درآمدهای سرشار نفت به بدنۀ اقتصاد کشور بود که از سال ١٣٥٢ شروع شده بود و مهم ترین نتیجۀ آن افزایش تورم در سطح جامعه بود. این موضوع باعث شده بود که هزینۀ زندگی که در سال ١٣٥٤ تنها ٩.٩% افزایش داشت، در سال ١٩٧٦، به ١٦.٦% و در ١٣٥٦ به ٢٥.١% رسید (فوران، ١٣٨٨: ٥٥٦). این موضوع باعث می شد که از افزایش دستمزد کارگران، نمایش و ظاهری صرف چیزی باقی نماند.

تورم باعث شد که دولت با تعیین سقف معینی برای افزایش دستمزدها و لغو پاداش های سالانه، به تدریج در نیمه های تابستان ١٣٥٦، کاهش حقوق و دستمزدها را شروع کند. در طی سال های ١٣٥٥ تا اواخر ١٣٥٦، شمار بیکاران از صفر به چهارصدهزار نفر رسید و حقوق ها حدود %٣٠ کاهش یافت (آبراهامیان، ١٣٧٨: ٦٣١). این در شرایطی بود که توقع کارگران به شدت بالا رفته بود و نه تنها حاضر نبودند مزایایی را که به دست آورده اند ازدست بدهند، بلکه خواستار توقعات و انتظارات جدیدی شده بودند که بیشتر حاصل نفوذ زندگی شهری و الگو قراردادن طبقۀ متوسط شهری بود. شاه که همیشه از افزایش رفاه و سطح دستمزد کارگران حمایت می کرد، در یک کنفرانس مطبوعاتی این گونه عنوان کرد: «دولت رفاه کارگران را با پشم نرم پوشانده است. این قابل تحمل نیست. آنهایی را که کار نمی کنند دمشان را می گیریم و بیرون می اندازیم» (همان). این در شرایطی بود که شاه در سال ١٣٥٣ در سخنرانی ای اعلام کرده بود: «تا آنجا که به رفاه کارگران مربوط است، ما همواره چند گام از آنان پیش تر خواهیم بود؛ مزایایی به آنان خواهیم داد که هرگز تصورش را نمی کردند» (لاجوردی، ١٣٦٩: ٤٢٢).

واقعیت امر آن است که در دوران افزایش درآمد نفت، شاه به غروری دچار شده بود که فکر می کرد به پشتوانۀ درآمد نفت می تواند رضایت همۀ کارگران را جلب کند. این در حالی بود که مدیریت ناشایست اقتصادی کشور دچار بحران و نابسامانی شد که چیزی به جز سرخوردگی و نارضایتی در بین کارگران به جانگذاشت. اثر تورم و کاهش توان خرید کارگران به خوبی در مطالبات کارگران در جریان انقلاب اسلامی مشهود بود؛ به عنوان مثال، کارگران شرکت نفت بارها در اعتصابات و مطالبات خود به معوقه های عقب افتاده اشاره می کردند و یکی از مهم ترین درخواست های همیشگی آنان «پرداخت دو ماه پاداش سالیانۀ عیدی بدون کسر مالیات در شش ماهۀ اول هر سال» بود (آرشیو اسناد انقلاب اسلامی، ش.ب ١٤٢٧٤)؛ همچنین، کارگران کارخانۀ صنعتی «ارج» خواهان افزایش دستمزدها معادل ٣٠٠ % و افزایش هر شش ماه حقوق مطابق با میزان افزایش هزینۀ زندگی بودند، اما در طی اعتصابات ١٢ روزۀ مهر ماه فقط توانستند ١٠% اضافۀ حقوق را برای سال ١٣٥٧ به دست آورند (همان: ش.ب ٣٧١٠٣). این موضوع را می توان در تمام اعتصابات کارگران در همۀ واحدهای تولیدی در جریان انقلاب اسلامی مشاهده کرد.

٢.١.٣ فقر نسبی: هرچه در یک جامعه توزیع ثروت غیرمتعادل تر باشد، مفهوم فقر نسبی عینیت بیشتری می یابد. در واقع، افراد درآمد خود را به نسبت درآمد دیگران در جامعه می سنجند (زیاری، ١٣٧٧: ٨١). یکی از مهم ترین معضلات اقتصادی کارگران، فقر نسبی آنان بود. ارقام دولتی نشان می دهد که سطح دستمزدها همراه با رونق نفتی، باعث افزایش قابل توجه کارگران شده است.

قبل از هرچیز باید به نکته ای بسیار مهم در مورد کارگران توجه داشت و آن یک دست نبودن وضعیت آنان در کارخانه ها و واحدهای تولید است. به عبارت دیگر، می توان دو نوع کارگر را به طورمشخص تفکیک کرد: کارگران ماهر و کارگران غیرماهر.

کارگران ماهر عموما افرادی آموزش دیده و دارای تخصصی خاص بودند و تعداد آنها هم به نسبت کارگران آموزش ندیده که عموما مهاجران روستایی بودند، بسیار کمتر است.

همچنین، به دلیل نیاز به تخصص این افراد در حوزۀ صنعت، غالبا دستمزد این افراد بسیار بیشتر از کارگران غیرماهر است. به همین دلیل، ما در آن زمان در کارخانه ها شاهد شکل گیری یک نوع «آریستوکراسی صنعتی» هستیم که سبک زندگی و سطح رفاه آنها غالبا بسیار بیشتر از کارگران غیرماهر بود. عموما، آمارهای دولتی در مورد کارگران ماهر و دارای تخصص بود (هالیدی، ١٣٥٨؛ سوداگر، ١٣٦٩؛ اشرف و بنوعزیزی، ١٣٨٧).

در بررسی ای که در سال ١٣٥٤ آماده شد و ٢٢٤هزار کارگر را در ٢٧٧٩ واحد صنعتی شامل می شد، چنین نتایجی را دربردارد:

نه دهم خانواده ها فقط یک منبع درآمد دارند. دستمزد کارگر غیرماهر ١٦ ریال در ساعت، دستمزد کارگر ماهر ٢١ ریال در ساعت، دستمزد سرکارگر ٤٣ ریال در ساعت و بالاخره دستمزد یک تکنسین ٦٩ ریال در ساعت است. بیش از نیمی از خانواده های کارگری درآمد هفتگی سرانه ای کمتر از ١٠٠ ریال دارند و حال آنکه ٣٤.٥% هرکدام در این مدت ٥٠١ ریال درآمد دارند… از این گزارش نتیجه گرفته می شود که به طور کلی دستمزد ٧٣% از کارگران از حداقل دستمزد قانونی کمتر است (هالیدی، ١٣٥٨: ٢٠٠).

باید توجه داشت کارگران این شکاف درآمدی را از نزدیک و در محوطۀ کاری خود مشاهده می کردند و با لحاظ کردن دیگر مشاهدات اجتماعی پیرامون خود، به طور مثال کارگران خدماتی که در دربار و خانواده های ثروتمند و اشرافی کار می کردند و با بیان این مشاهدات برای همتایان خود یعنی کارگران که عموما در یک محل زندگی می کردند، آنان را متوجه یک شکاف طبقاتی عمیق می کرد (لاجوردی، ١٣٦٩: ٤١٢-٤١٣). این موضوع باعث ایجاد محرومیتی عمیق بین کارگران می شد؛ چیزی که می توان از آن به عنوان فقر نسبی یاد کرد.

٣.١.٣ کمبود مسکن: در مناطق حاشیه ای تهران که عموما کارگران صنعتی بودند، بیش از ٦٣% خانوار این سکونتگاه ها به ازای هر نفر فقط ٢.٥ مترمربع سرپناه در اختیار داشتند، در حالی که استاندارد ١٨.٥ مترمربع بود (مشهدی زاده، ١٣٧٣: ١٢٩). بنا به گزارش نشریۀ نوید ارگان حزب توده، در این دوران، مشکل مسکن بر دوش ٩٠% کارگران سنگینی می کند (نوید، ١٣٥٥: ١٦). اگر این گزارش ها را مبالغه و بزرگ نمایی تلقی کنیم، می توان با رجوع به گزارش های دولتی در این دوران هم عمق فاجعه را درک کرد. بنا به گزارش روزنامۀ آیندگان، بیش از ٦٠% کارگران فاقد مسکن هستند و در خانه های اجاره ای در مناطق حاشیه ای زندگی می کنند و ٨% دارای خانه های سازمانی هستند و مابقی هم  که عموما جزو کارگران متخصص با دستمزد بالا بودند  حدودا ٣٠% مالک و صاحب مسکن شخصی بودند (آیندگان، ١٣٥٧/٤/٦).

بحران مسکن در میان کارگران به حدی رسیده بود که خود شاه و مسئولان با اعتراف به این موضوع سعی می کردند با وعده هایی کارگران را دلخوش کنند. شاه در سخنانی عنوان می کنند: «کارخانه هایی با صد کارگر باید به فکر مسکن برای کارگران باشند» (آیندگان، ١٣٥٧ /٣/١١). همین طور منوچهر آزمون، وزیر کار و امور اجتماعی کابینۀ هویدا، از سال ١٣٥٥ به مدت یک سال، پس از سقوط دولت هویدا عنوان می کند: «من قسم می خورم مشکل مسکن کارگران را حل کنم» (آیندگان، ١٣٥٥/٧/٢٥).

مجموعۀ اقدامات کارگزاران رژیم پهلوی در قبال حل مسکن کارگران بی نتیجه بود، به گونه ای که خود شاه اعتراف کرد: «باید قبول کنیم که برنامۀ تأمین مسکن برای کارگران از نقاط ضعف سیاسی ما محسوب می شد، چراکه با تمام کوشش هایی که انجام گرفت، موادی مثل سیمان و آجر و امکانات کافی برای نیل به همۀ برنامه های خود در اختیار نداشتیم» (محمدرضا پهلوی، ١٣٧١: ١٦٥). مجموعۀ این عوامل باعث نارضایتی شدید بین کارگران شد. نارضایتی کارگران را از سیاست ها و اقدامات دولت در زمینۀ مسکن می توان در مطالبات آنها در جریان شکل گیری انقلاب اسلامی مشاهده کرد.

با مشاهدۀ مطالبات کارگری در جریان اعتراضات انقلاب اسلامی قطعا می توان گفت در تمامی اعتراضات کارگری، یکی از درخواست های کارگران به مسکن مربوط می شد؛ به عنوان نمونه، صنایع نفت آبادن، رسیدگی به وضع مسکن (اسناد ساواک، ١٣٨٤: ١٢/ ٨١) ماشین سازی تبریز، دادن حق مسکن به طور مساوی به تمام افراد کارخانه (کیهان، ١٣٥٧/٧/١٧)، کارگران راه آهن، پرداخت وام هزینۀ مسکن به کلیۀ کارگران (اطلاعات ٢٠ دی) فولاد پهلوی اهواز، وام مسکن به میزان ٢٢ برابر حقوق و مزایا (اطلاعات، ١٣٥٧ /٧/٢٩) ریسندگی اقبال یزد، افزایش وام مسکن (کیهان، ١٣٥٧/٧/١٧).

بدین ترتیب، می توان گفت تجلی اعتراض به مشکل مسکن در تمام درخواست های کارگران مشهود بود.

٢.٣ فرهنگی

در سال های پیش از انقلاب، کارگران ایران به دلایل زیادی از سیاست های فرهنگی شاه ناراضی بودند. کارگران بیش از آنکه از سیاست های پهلوی تأثیر بپذیرند، بیش از هرچیز تحت تأثیر مذهب و پیشینۀ خود بودند. کارگرانی که مدت زیادی نبود به شهرها مهاجرت کرده بودند، همچنان تحت تأثیر فرهنگ قبلی خود بودند و احترام به روحانیت به عنوان نماد مذهب در بین کارگران همچنان شایع بود. این در شرایطی بود که دقیقا سیاست های فرهنگی پهلوی ضد این جریان را پیگیری می کرد. به همین جهت، شکافی عمیق بین فرهنگ کارگری و فرهنگی که شاه آن را نمایندگی می کرد، به وجودآمده بود. برای کارگران داشتن حجاب زنان از اهمیت بالایی برخوردار بود و با سیاست های فرهنگی آزادی زنان رابطۀ خوبی نداشتند. به طور کلی، روستا نماد یکپارچگی و شهر نماد گسست و چندپارگی به مهم ترین مسئلۀ فرهنگی کارگران در این دوران تبدیل شده بود.

علاقه و گرایش طبقۀ کارگر به اسلام و در عین حال تقابل آن با سیاست های تجددگرایانۀ دولت در شرایطی انجام می شد که فرهنگ در جامعۀ ایرانی دستخوش تحولاتی در بین دینداران و طبقات مختلف شده بود که این مسئله خود باعث شکل گیری جریان های تازه از تفسیرها و نگاه های تازه از دین بود. گفتمانی که دکتر علی شریعتی در سال های پیش از انقلاب دربارۀ تشیع ارائه کرده بود، دینی بود در پیکر ایدئولوژی و اساسا مهم ترین رسالت خود را مبارزه و تعهد اجتماعی و سیاسی می دانست. سخنرانی های دکتر شریعتی در حسینیۀ ارشاد محبوس نماند و به سرعت در میان مردم، مساجد و روحانیون نفوذ کرد. به اختصار، این دوران، دوران احیای اسلام انقلابی بود که تمامی حوزه های فرهنگی خارج از دولت را درنوردیده بود و برای خود در میان طبقات و اقشار مختلف جایگاهی عمیق باز کرده بود. در این میان، طبقات مختلف با تفسیرهای جدید از دین مجهز شده بودند و برای بسیاری از این اقشار و طبقات، دین دیگر نه به عنوان یک عامل عقب ماندگی، بلکه به عنوان امری رهایی بخش و ایجادکنندۀ هویتی مجزا بود.

اسلام سیاسی اسلامی که با سیاست درهم تنیده بود، به گفتمان حاکم تبدیل شد. اقشار و طبقات مختلف به انحای گوناگون با این موضوع مواجه شدند؛ یعنی، اسلام سیاسی برای همۀ طبقات به یکسان درک نمی شد. شاید، وجه مشترک فهم در میان همۀ این اقشار، ایجاد تعهد (سوژگی) در تعالیم اسلام بود، اما همۀ این طبقات و گروه ها با رویه ای یکسان با دین برخورد نمی کردند؛ به عنوان مثال، برخورد طبقۀ کارگر با اسلام سیاسی قابل قیاس با برخورد و فهم طبقۀ متوسط جدید و قشر روشنفکران نبود. اساسا، طبقات متوسط و قشر روشنفکر (خاصه چپ) با یک مشی سکولار و عرفی شده به این مسائل نگاه می کردند. به همین علت، پذیرش اسلام برای اینان به عنوان یک ایدئولوژی مبارزاتی ناشی از فضای تاریخی و شکست و سرخوردگی این افراد از نظام های فکری پیشین در مبارزه با شاه بود.

اما، دین برای طبقۀ کارگر یک امر لاینفک در زندگی بود و اساسا نگاه کارگران به دین در این دوران بیش از اینکه نیاز به یک برنامۀ مبارزاتی باشد، چارچوبی برای فهم زندگی و مأوای امن در مقابله با سیاست های فرهنگی پهلوی بود.

هیچ نهاد و مفهومی به اندازۀ مذهب به طبقۀ کارگر در این موضوع کمک نمی کرد.

اساسا، طبقۀ کارگر، خاصه کارگران مهاجر از روستاها، با توسعۀ شتابان در عصر پهلوی مشکلات بنیادین به لحاظ روحی داشتند، چراکه این توسعه بر مبنایی حرکت می کرد که نوک حملۀ آن به سمت مفهوم زندگی دینی و سنتی بود که به طور کامل در زندگی روستایی جریان داشت و یک روستایی تمام وجوه زندگی خود را بر آن مبنا بنا می نهاد.

مساجد، هم به عنوان یک نهاد و هم محلی برای عبادت و همایش های مذهبی، نقش مهمی در پیروزی انقلاب داشتند. از آنجا که سرکوب منظم مسجد و مردم درون آن برای حکومت غیرعملی بود، مسجدها امتیازاتی را در اختیار انقلابیون قرارمی دادند که دیگر مکان ها فاقد آن بودند. امام خمینی علما را ترغیب می کرد که کمیته های انقلاب را در مساجد مستقر کنند (هیرو، ١٣٨٦: ١٥٤). کارگران که رابطه ای تنگاتنگ با مساجد و هیئت های مذهبی داشتند، نمی توانستند خارج از این چتر گفتمانی حرکت کنند.

حرکت های انقلابی سال ١٣٥٧ در ماه مرداد وارد فاز جدیدی از شکل اعتراضی شد.

مرداد که با ماه رمضان هم زمان شده بود، موقع و فرصتی برای برگزاری روزانۀ تظاهرات ضد رژیم فراهم کرد. بسیاری از واعظان در موعظه های شب هنگام خود سخنرانی های آتشین می کردند و اغلب اوقات شنوندگان را به هنگام ترک مساجد و در راه بازگشت به خانه، به انجام اعتراضات پراکندۀ خیابانی تحریک می کردند (اشرف و بنوعزیزی، ١٣٨٧: ١٧٢).

این سخنرانی ها و حرکت های روحانیت بر منابر مسجد محدود به اقشار متوسط سنتی و جدید نبود، بلکه به تدریج روحانیون منابر مخصوص به کارخانه ها را نیز فتح کردند و نفوذ خود را در میان کارگران افزایش دادند؛ به عنوان مثال، در یکی از گزارش های ساواک این گونه ذکر شده است: واعظی به نام سزاوار در مسجد امیر تهران، ضمن سخنرانی مذهبی ساعت ٢٣:٣٠ روز ٥٧/٥/٣٠ به عدالت اشاره کرده و گفته است :

عدالت باید در بین طبقات مانند کارگر و کارفرما، حکومت و مردم یکسان باشد. این چه عدالتی است که فرزندان کارفرمایان در کنار رود سن در پاریس به لهوولعب پرداخته یا دخترانشان در هالیوود مشغول خوش گذرانی باشند، درحالی که کارگران دو اتاق نداشته یا قدرت پرداخت اجارۀ آن را نداشته باشند.

مشارالیه در خاتمۀ سخنرانی خود روح الله خمینی را به عنوان پیشوا و امام نام برده که جمعیت حاضر در مجلس سه بار جهت او صلوات فرستاده اند (اسناد ساواک، ١٣٨٤: ٩/ ٣٥٧).

بدین ترتیب، روحانیون با آگاهی از احساسات مذهبی کارگران و همچنین با درنظرگرفتن مشکلات صنفی آنان و با تأکید بر تقابل سبک زندگی کارگران با حاکمیت در جهت همراه کردن آنان و پذیرش رهبری امام خمینی تلاش می کردند.

بعد از واقعۀ ١٧ شهریور، حرکت های کارگری از شدت بیشتری برخوردار شد. در این فاصله، تعاملی بین کارگران و روحانیون به وجودآمده بود؛ به عنوان مثال، جامعۀ روحانیت آبادان دربارۀ همبستگی کارگران صنعت نفت با نهضت اسلامی، اعلامیه ای صادر کردند که با این جمله شروع می شد: «درود و سلام خدا بر کارگران قهرمان و از جان گذشتۀ صنعت نفت». همچنین در ادامه، حرکت کارگران صنعت نفت را حرکتی آگاهانه به رهبری امام خمینی برای سرنگونی رژیم شاه می داند (اسناد انقلاب اسلامی، ١٣٧٤: ٤/ ٦٢٧-٦٢٨).

روحانیون با آگاهی از احساسات مذهبی کارگران و همچنین با درنظرگرفتن مشکلات صنفی آنان و با تأکید بر تقابل سبک زندگی کارگران با حاکمیت در جهت همراه کردن آنان و پذیرش رهبری امام خمینی تلاش می کردند.

در این زمان، رژیم شاه که خود را در مقابل نفوذ بالای ارزش های دینی و مذهبی در بین مردم و به خصوص کارگران می دید، برای ممانعت از گسترش هرچه بیشتر این موضوع، شریف امامی را روی کار آورد تا با استفاده از پیشینۀ به ظاهر مذهبی او، رضایت مردم را جلب کند. شریف امامی در راستای همین برنامه یک کار بی سابقه را در طول تاریخ حیات کارگری ایران انجام داد؛ این برنامه بدین قرار بود که در روز ٧ شهریور سال ٥٧ اعلام شد سه عید مذهبی به تعطیلات کارگران اضافه شد. این سه عید مذهبی به ترتیب عید فطر، مبعث حضرت رسول (ص) و میلاد حضرت قائم (عج) بود (آیندگان، ٥٧/٦/٧). این مسئله بیش از هرچیز نمایانگر نفوذ بالای فرهنگ دینی در کارخانه ها و نگرانی رژیم از این مسئله بود. رژیم با اتخاذ این تدابیر، سعی در نمایش چهره ای متفاوت از خود در میان کارگران داشت.

در ادامه، با سیاسی شدن هرچه بیشتر اعتصابات کارگری، پذیرش رهبری امام خمینی از سوی کارگران به انحای مختلف، در بیانیه ها و اقدامات خود اعلام شد. نمونۀ بارز این موضوع دربارۀ کارگران شرکت نفت نمود داشت. در نخستین بیانیه ای که از سوی کارگران شرکت نفت انتشار یافت، اعلام شد که به جز امام خمینی، از کسی دستور نمی گیرند

(اطلاعات، ١٣٥٧/١٠ /١٧). امام هم با اعتقاد به اینکه پول نفت بیشتر به امریکا می رسد تا به مردم، حمایت خود را از کارگران صنعت نفت اعلام کرد (صحیفۀ نور، ٢/ ١٣٢). این موضوع به صنعت نفت محدود نماند، بلکه در صنایع دیگر هم می توان پذیرش رهبری امام خمینی را مشاهده کرد؛ به عنوان مثال، در صنایع تراکتورسازی گزارش شده فردی به نام محمدزاده، کارگر بخش ریخته گری، از ساعت ٨ صبح روزهای ١٣٥٧/٨/٣٠ تا ١٣٥٧/٩/١ علیه حکومت شاه سخنرانی کرده و شعارهایی به زبان آذری در حمایت از امام خمینی سرداده است؛ شعارهایی چون : «خمینی آزاده است، خمینی عزیزم بگو تا خون بریزم» (اسناد ساواک، ١٣٨٤: ١٧ / ٦٠).

در این زمان، به طور قطع، می توان گفت که گفتمان مذهبی به رهبری امام خمینی در بین کارگران هژمونیک شده بود. هژمونی شدن رهبری امام در بین کارگران در شرایطی بود که جریانات چپ تمام توان و تبلیغات خود را روی طبقۀ کارگر گذاشته بودند و سعی داشتند با به دست گرفتن رهبری طبقۀ کارگر در جریان انقلاب، برای خود مشروعیتی دست وپا کنند تا بتوانند بقای سیاسی و اجتماعی خود را تداوم بخشند. ادامۀ این روند تا مدتی موجب سرخوردگی جریانات چپ از حرکت های کارگری شد. این واقعیت بیش از هرچیز نشان داد که بسیاری از جریانات روشنفکری، خاصه جریانات چپ از ایجاد ارتباط عمیق بین خود و توده ناتوان بودند.

فرهنگ و ارزش های فرهنگی به عنوان یکی از مؤلفه های اصلی رهبری امام خمینی در تمام دنیا شناخته شده است. پذیرش رهبری امام خمینی از سوی کارگران در شرایطی که گروه ها و جریانات بسیاری با طرح شعارهای صرفا اقتصادی سعی در تملک این حرکت مردمی داشتند، می تواند نمونۀ یک اتفاق مهم در انقلاب های دنیا باشد و جایگاه امور فرهنگی و ارزشی را در میان طبقۀ کارگر بیشتر عیان کند. همان گونه که تامپسون می گوید:

«فرهنگ کارگری اعتراضی است، اما اعتراضی در دفاع از فرهنگ» (٤٩: ١٩٨٧ ,Bayat). به همین ترتیب، دربارۀ کارگران ایرانی هم می توان گفت نارضایتی آنان از سیاست های فرهنگی پهلوی باعث شکل گیری حرکتی در دفاع از فرهنگ شد؛ فرهنگی که حس می شد دچار تشدد و نسیان است.

دربارۀ هژمونی شدن رهبری امام خمینی در بین کارگران، می توان گفت همسوشدن رهنمودهای دینی و مذهبی به همراه شعارهای عدالت طلبانۀ امام خمینی به گوش کارگران دلچسب و قابل فهم بود. به دیدگاه کارگران شهری، امام یک رهبر مردمی علاقه مند به برقراری عدالت اجتماعی، توزیع مجدد ثروت و انتقال قدرت از ثروتمندان به فقرا بود (حافظیان، ١٣٨٠: ٧١). همچنین، دراین باره مارک گازیوروسکی عنوان می کند: «یک دلیل مهم تسلط روحانیت (به رهبری امام خمینی) بر طبقۀ کارگر ناشی از سرخوردگی فزایندۀ آنان از ناتوانی خویش در نفع بردن از تغییرات عظیمی بود که در ١٩٧٠ رخ داد» (گازیوروسکی، ١٣٧١: ٣٥٤). در شرایطی که شاه از بستن کمربندها صحبت و از پایین بودن تولید انتقاد می کرد، امام خمینی از زندگی بهتر برای همه صحبت به میان می آورد.

٤. نتیجه گیری

پویش و گسترش سرمایه داری در ایران دوران پهلوی دلیل شکل گیری و رشد طبقۀ کارگر صنعتی در ایران بود. این کارگران به عنوان یکی از نمادهای صنعتی سازی در کشور به دنیا معرفی می شدند و شاه با برنامه های نمایشی سعی در همراه کردن کارگران و همچنین امریکا برای پیشبرد برنامه های خود داشت. ورود کارگران به انقلاب بیش از هرچیز نشان دهندۀ شکست شاه در تطمیع این طبقه بود. با نگاهی به عوامل ورود کارگران به انقلاب اسلامی ایران، در این تحقیق متوجه می شویم اقدامات شاه در قبال کارگران نه تنها موجب گسترش حمایت او نشد، بلکه موجب گسترش نارضایتی هایی در بین کارگران شد که مقدمۀ مبارزات آنان در انقلاب ایران بود.

هرچند شاه فکر می کرد کارگران از اقدامات اقتصادی او بهره مند شده اند، اعتراضات و اعتصابات کارگران و بیان کمبودهای اقتصادی کارگران نشانۀ شکست سیاست های اقتصادی شاه در قبال کارگران بود. این موضوع همچنین در قبال عامل فرهنگ هم دلالت دارد. همراهی کارگران با رهبری امام خمینی که به عنوان یک رهبر دینی شناخته می شد، بهترین عامل نشان دهندۀ شکست شاه در سیاست های فرهنگی در قبال کارگران بود.

در نهایت، مهم ترین نتیجۀ تحقیق بدین قرار است که بدون قرارگرفتن دو عامل اقتصاد و فرهنگ در کنار هم و عدم همسویی این دو عامل انقلاب اسلامی، ورود کارگران به انقلاب امکان پذیر نبود. وضعیت را بدین گونه می توان تشریح کرد که با شکل گیری نارضایتی های اقتصادی کارگران، فرهنگ دینی امام خمینی باعث انقلابی شدن این نارضایتی ها شد.

منابع

آبراهامیان، یرواند (١٣٨٧). ایران بین دو انقلاب، ترجمۀ احمد گل محمدی، تهران: نی.

آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد طبقه بندی نشده، شماره های بازیابی: ١٤٢٧٤، ٣٧١٠٣.

آیندگان (١٣٥٣، ١٩ اسفند). «هویدا از کارفرمایان رفاه بیشتر کارگران را خواست»، ش ٢١٧١.

آیندگان (١٣٥٧، ١١ خرداد). «کارخانه ها با صد کارگر باید به فکر مسکن باشند»، ش ٣١٣١.

آیندگان (١٣٥٧، ٦ تیر). «راه میان خانه و کارخانه کوتاه می شود»، ش ٣١٥٣.

آیندگان (١٣٥٧، ٧ شهریور). «سه عید مذهبی به تعطیلات کارگران اضافه شد»، ش ٣٢٠٤.

آیندگان (١٣٥٧، ١٢ شهریور). «قسم می خورم که مشکل مسکن کارگران را حل کنم»، ش ٣٢٠٨.

آیندگان (١٣٥٧، ٦ خرداد). «مشکل مسکن کارگران فارس»، شمارۀ ٣١٢٦.

اسناد انقلاب اسلامی (١٣٧٤). ج ٤، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

اشرف، احمد؛ و علی بنوعزیزی (١٣٨٧). طبقات اجتماعی، دولت و انقلاب در ایران، ترجمۀ سهیلا ترابی فارسانی، تهران : نیلوفر.

اشرفی، محسن (١٣٦٧). «دستمزدها و قدرت خرید کارگران در ایران: ١٣٥٧-١٣٣٧»، اطلاعات سیاسی اقتصادی، س ٢، ش ٨.

انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک (١٣٨٤). ج ٨، ٩، ١٢، ١٧، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی.

اطلاعات (١٣٥٧، ٢٩ مهر). «ادامۀ اعتصابات در تهران»، ش ١٥٧٣٧.

اطلاعات (١٣٥٧، ١٧ دی). «اعلامیۀ شمارۀ یک اعتصابی صنعت نفت»، ش ١٥٧٥٣.

ایوانف، میخائیل. س. (١٣٥٦). تاریخ نوین ایران، ترجمۀ هوشنگ تیزابی و حسن قائم پناه، بی جا:بی نا.

بشیریه، حسین (١٣٧٣). «جزوۀ درسی جامعه شناسی سیاسی»، تهران: دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی.

بشیریه، حسین (١٣٧٤). جامعه شناسی سیاسی، تهران: نی.

بیات، آصف (١٣٨٤). «کنترل سیاسی و سازماندهی کارگری در ایران»، مجلۀ نگاه، ش ١٣.

پهلوی، محمدرضا (١٣٧١). پاسخ به تاریخ، به کوشش شهریار ماکان، تهران: شهر آب.

تریمبرگر، آلنکی (١٣٨٨)، «ای. پی. تامپسون: فهم فرایندتاریخ»، بینش و روش در جامعه شناسی تاریخی، به کوشش تدا اسکاچپول، ترجمۀ هاشم آقاجری، تهران: نشر مرکز.

جمالی، فیروز (١٣٨١). «مهاجرت، شهرها و سازگاری مهاجران»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی تبریز، ش ١٨٢.

جوادی نجار، زهرا (١٣٥٢). «بررسی نحوۀ گذران فراغت کارگران کارخانجات تهران»، پایان نامۀ دورۀ کارشناسی جامعه شناسی، دانشکدۀ تعاون و علوم اجتماعی دانشگاه تهران.

حافظیان، فاطمه (١٣٨٠). تشکل های کارگری و کارفرمایی در ایران، تهران: اندیشۀ برتر.

زیاری، کرامت الله (١٣٧٧). «مدل های تحلیلی فقر، توزیع درآمد و نابرابری های منطقه ای در ایران»، تحقیقات جغرافیایی، ش ٤٨.

سوداگر، محمدرضا (١٣٦٩). رشد روابط سرمایه داری در ایران ١٣٥٧-١٣٤٢، تهران : شعلۀ اندیشه.

صحیفه امام (بی تا). (دوره ٢٢ جلدی)، چاپ چهارم، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره).

فوران، جان (١٣٨٣). مقاومت شکننده، ترجمۀ احمد تدین، تهران: رسا.

کالین لیز، لئو پانیچ (١٣٨٦). مانیفست پس از ١٥٠ سال، ترجمۀ حسن مرتضوی، تهران : آگه.

کاووسی، فریدون (١٣٥٧). کارگر ایرانی در ایران امروز، تهران: نشر مرکز تحقیقات.

کیهان (٥٧/٧/٨). «شکایات و خواسته های کارگران کشور اعلام شد»، ش ١٠٥٧٦.

کیهان (١٣٥٧/٧/١٧)،«اعتصاب در تهران و شهرستان ها ادامه دارد»، شمارۀ ١٠٥٨٤

گازیوروسکی، مارک (١٣٧١). سیاست خارجی آمریکا و شاه، ترجمۀ جمشید زنگنه، تهران: رسا.

گراهام، رابرت (١٣٥٨). ایران، سراب قدرت، ترجمۀ فیروز فیروزنیا، تهران: سحاب کتاب.

گروه جامعه شناسی شهری (١٣٥٧). خاستگاه کارگران تهران، برگردان باقر ساروخانی، ج ١، تهران : دانشگاه تهران، دانشکدۀ علوم اجتماعی و تعاون، مؤسسۀ مطالعاتی و تحقیقات اجتماعی.

لاجوردی، حبیب (١٣٦٩). اتحادیه های کارگری و خودکامگی در ایران، ترجمۀ ضیاء صدیقی، تهران : نو.

مشهدی زاده، ناصر (١٣٧٣). تحلیلی از وضعیت برنامه ریزی شهری در ایران، تهران: دانشگاه علم و صنعت.

نجاتی، غلامرضا (١٣٨٦). تاریخ بیست وپنج سالۀ ایران، تهران: رسا.

نوید،( تیر ماه ١٣٥٥)«خبری از کارخانه پارس توشیبای رشت»،شماره ٢.

هالیدی، فرد (١٣٥٨). دیکتاتوری و توسعۀ سرمایه داری در ایران، ترجمۀ فیض الله نیک آیین، تهران: امیرکبیر.

هویدا، فریدون (١٣٨٨). سقوط شاه، تهران: اطلاعات.

هیرو، دیلیپ (١٣٨٦). ایران در حکومت روحانیون، ترجمۀ محمدجواد یعقوبی داربی، تهران: باز.

Bashiriyeh, Hossin (1984) The State and Revolution in Iran (1962-1982), London and Canderra: Croom Helm Press.

Bayat, Assef (1987). Worker and Revolution in Iran, London: Zed Book.

Thompson, E.P. (1966). The Making of the English Working Class, NewYork Press.

Ershad, P. (1981). “Migration and Lifestyle: Work and Leisure an Industrialized City (Arak)”, phd. Theisis, Chelsen College.