حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳ 11 شوال 1445 Friday, 19 April , 2024 ساعت ×
ایران و آمریکا؛ رابطه یا تقابل؟
25 آوریل 2022 - 11:21
شناسه : 3863
بازدید 569
7

نگاهی گذرا بر روابط ایران و آمریکا در ۳۰ سال گذشته پس از انقلاب به بهانة ۲۰ فروردین، سال روز قطع رابطة سیاسی ایران و آمریکا تصور کنید دولت جمهوری اسلامی ایران همین الان غنی سازی اورانیوم را تعطیل و تمام فعالیت های هسته ای خود را متوقف کند و تضمین رسمی دهد که هیچ […]

ارسال توسط : نویسنده : فرشاد فرخ زاد منبع : مجله پرسمان فروردین ماه سال 1390 شماره 99
پ
پ

نگاهی گذرا بر روابط ایران و آمریکا در ۳۰ سال گذشته پس از انقلاب به بهانة ۲۰ فروردین، سال روز قطع رابطة سیاسی ایران و آمریکا

تصور کنید دولت جمهوری اسلامی ایران همین الان غنی سازی اورانیوم را تعطیل و تمام فعالیت های هسته ای خود را متوقف کند و تضمین رسمی دهد که هیچ وقت دیگر سراغ از سرگیری فعالیت های هسته ای نخواهد رفت. در چنین شرایطی، آیا بهانه گیری های غرب، به رهبری ایالات متحده، تمام خواهد شد؟ آیا آمریکا و متحدانش از جبهة تقابل خارج می شوند و به تعامل صادقانه روی می آورند؟

ریچارد نیکسون، رئیس جمهور پیشین آمریکا، ایران را این گونه شرح می داد:

ایران در مسیر جادة ابریشم – که مرکز و شرق آسیا را به اروپا متصل می کند – قرار دارد. ایران دارای موقعیت حساسی در سر راه اروپا به شبه قاره هند است.

نیکسون با اشاره به وصیت نامة مشهور پطر کبیر که ایران را انبار گنج های جهان خوانده بود، می افزاید:

کشف نفت و ذخایر عظیم انرژی در شمال و جنوب و قرار گرفتن ایران در کنار استراتژیک ترین خلیج جهان و سایر خصایص فرهنگی و سیاسی، کشور ایران را از موقعیت و وضعیت منحصر به فردی برخوردار کرده است و به دلیل همین ویژگی ها بود که ایران در جریان جنگ جهانی دوم، پل پیروزی متفقین شد و در کانون توجهات و کمک های قدرت های جهانی – به طور اعم، غرب و به طور اخص، آمریکا – قرار گرفت که در این زمینه مصادیق فراوانی به ثبت رسیده است.

پیروزی انقلاب در ایران و خروج آن از پیمان سنتو در عمل این پیغام را برای واشنگتن فرستاد که روزگاری که ایران در اردوگاه آمریکا بود، به پایان رسید و آمریکا دیگر با ایران جدیدی روبه روست. گسترش امواج بیداری تحت تاثیر پیروزی انقلاب ایران در منطقه، حادثة بزرگی بود که دیگر نمی توانست ایران و منطقه را به روزگار قبل برگرداند. آن چه جهان باید می پذیرفت، ایرانی دیگر و متفاوت از نظر ماهیت ایدئولوژی، ساختار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بود.

دیگر اهمیت روزافزون منطقة خلیج فارس برای غرب، به ویژه آمریکا، بدون ترسیم مختصات ایرانی جدید، امکان پذیر نبود. در داخل ایران هم ۹۸ درصد از مردم، متعهد، طرفدار و پشت سر حکومت جمهوری اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) بودند؛ بنیان گذار و معماری که در آن روزها به جیمی کارتر فهماند که جمهوری اسلامی ایران، دیگر آن حکومتی نیست که مطیع عمل کند.

جمهوری اسلامی از خود ماهیتی جدید نشان داد و ساختار خود را به سرعت شکل داد و پیامش را خیلی زود به بیرون مرزها رساند. جیمی کارتر، آخرین رئیس جمهور آمریکا پیش از انقلاب با شعار حمایت از حقوق بشر، چهرة کاملاً جدیدی از خود، در صحنة سیاسی جهان به نمایش گذاشته بود.

او در دی ماه ۱۳۵۶ش. یک سال قبل از انقلاب اسلامی ایران به تهران آمد و در آن سفر، ایران را جزیره ثبات در یکی از پرآشوب ترین نقاط دنیا خواند و گفت: «در مسائل مربوط به امنیت نظامی، نظرات ما با هیچ کشوری به اندازة ایران نزدیک نیست و من نسبت به هیچ رهبری مانند شاه، این همه احساس حق شناسی عمیق و دوستی صمیمانه ندارم».

آمریکا و توهمات استراتژیک یک انقلاب

با این حال تحلیل گران آمریکایی که با مسائل ایران آشنایی داشتند، پس از پیروزی انقلاب ایران گفتند: جیمی کارتر هنگام سفر خود به ایران، پی به زوال شاه ایران برده بود؛ نشانه های آشکاری از بیداری مردم ایران مشخص شده بود و حکومت وقت ایران، ضعف های آشکار خود را نمی توانست پوشش دهد. شاید آمریکایی ها در این زمان کار شاه را در ایران تمام شده می پنداشتند که این گونه او را به غرور فرا می خواندند.

به ظاهر اکراه کارتر و مقامات دستگاه دیپلماسی آمریکا از مشارکت و سرکوب حرکت های عظیم مردمی در ایران، در سال آخر زمامداری شاه، منجر به کندی سیر روابط ایران و آمریکا شد و این بهترین گزینه پیش روی مقامات آمریکایی در مقابل یک انقلاب بود.

در زمان انقلاب ایران هر دو طیف سیاسی حاکم بر کاخ سفید (گروه سایروس ونس، وزیر امور خارجه که سعی می کرد میانه روی را پیشه کند و گروه برژینسکی، مشاور امنیت ملی که ایستادگی و قاطعیت در برابر انقلابیون را توصیه می کرد) در یک مسئله اتفاق نظر داشتند و آن این که به هر شکل ایران را در اردوگاه غرب نگه دارند. هر دو طیف یاد شده، برنامه های خاصی برای کنترل تحولات سریع و حوادث پیش بینی نشده در ایران، در نظر داشتند و تلاش آنها حفظ منافع آمریکا به شکل قبل بود که در تحولات بعدی، نتیجة عمل هر دو گروه، نشان دهندة بازی باخت ـ باخت بود و پیروزی انقلاب، شدیدترین ضربة ممکن را به منافع ایالات متحده در ایران زد.

شروع ظهور مشکلات پیچیده

برای این که پی ببریم چرا اختلافات ایران و آمریکا بنیادین و اصولی است و حل و فصل آنها به سادگی انجام نمی پذیرد، باید به بازخوانی اتفاقات گذشته، به صورت گذرا و مختصر بپردازیم.

آن چه موجب تقابلی سخت میان تهران و واشنگتن شد، ریشه در مسائلی دارد که هویت انقلاب اسلامی با آن سرو سامان گرفته است. غرب اگرچه به صورت شکلی به دنبال حل مشکلات حاضر با ایران است، اما در واقع، استراتژی اصلی آنها، اهدافی فراتر از تعطیلی فعالیت های غنی سازی است. اگر بخواهیم به دنبال یک مبدأ زمانی واقعی باشیم و آن را سرفصل ظهور تیرگی های بی پایان واشنگتن و تهران معرفی نماییم، سال ۱۳۵۸ش. را باید آغاز همة بحران ها معرفی کرد.

هنوز چند ماه بیشتر از انقلاب ایران نگذشته بود که ایران وارد مرحلة سختی شد که در یک ریشه یابی دقیق تر، می توان نقش دستگاه سیاست خارجی آمریکا و برخی کشور های غربی را در این مرحله، به روشنی دید. ترور مغز متفکر انقلاب، شهید مطهری در اردیبهشت ۱۳۵۸ش. آغاز حرکتی بود که هدفش ضربه زدن به پایه های انقلاب بود.

در همان روز ها سنای آمریکا قطع نامه ای را بر ضد ایران، به بهانة «اعدام های انقلابی» صادر کرد که حاوی اخطار های شدیداللحنی به دولت ایران بود. در واکنش به این اقدامات آمریکا، امام خمینی(ره) در سخنرانی های خود مواضع تندی اتخاذ کرد و ادامة روابط ایران و آمریکا را مورد تردید و انتقاد قرار داد. بازتاب این تحرکات و نیز مواضع امام، روز به روز به اعتراضات مردم ایران بر ضد آمریکا می افزود؛ تا آن جا که شعار انقلابی مرگ بر آمریکا متولد شد.

در ۱۶ خرداد ۱۳۵۸ش. ایران از پذیرش سفیر جدید آمریکا خودداری کرد؛ زیرا مقامات ایرانی معتقد بودند وی مواضع و سوابق سوئی نسبت به ایران در کارنامه اش داشته است. در خرداد ماه ۱۳۵۸ش. در تهران تظاهرات گسترده ای بر ضد آمریکا و در مقابل سفارت آمریکا، صورت گرفت و سرانجام در روز ۱۳ آبان ۱۳۵۸ش. سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام تسخیر شد.

آغاز تقابل میدانی واشنگتن بر ضد ایران

با تسخیر سفارت آمریکا در تهران، مشخص شد که آمریکا از این به بعد، شمشیرش را از رو می بندد و به این ترتیب، یک جنگ سرد تمام عیار بین این دو کشور آغاز شد. برخی تحلیل گران، زمان این جنگ را فقط ۴۴۴ روز می دانستند؛ اما در واقع، این جنگ با گذشت دهه ها، هنوز به پایان نرسیده است. اقدام در شورای امنیت و مجامع حقوق بشر بر ضد ایران، مسدود کردن دست کم ۸ میلیارد دلار از دارایی های ایران در آمریکا و… از اقدامات کاخ سفید بر ضد ایران هستند.

کشمکش های فراوانی در طول ۴۴۴ روز اسارت گروگان های آمریکایی در ایران، رخ داد و در ۱۹ فروردین ۱۳۵۹ش. روابط ایران و آمریکا به صورت رسمی از سوی دولت وقت آمریکا قطع شد.

در ۷ اردیبهشت آمریکا در علنی ترین دخالت و اعمال نفوذ در ایران در عملیات طبس، شکست سنگینی را پذیرفت.

بعد از شکست در طبس کارتر باید فکر دیگری می کرد؛ چون او به شدت تحت فشار افکار عمومی و جریان مخالف خود در آمریکا بود.

در خرداد ماه ۱۳۵۹ش. پروژة پر پیچ و خم تحریم های ایالات متحده برضد ایران آغاز شد؛ تحریم هایی که هنوز بعد از گذشت ۳۰ سال ادامه دارد. این در حالی بود که تلاش برای حل مسئلة گروگان ها ادامه داشت. آمریکایی ها شرایط بدیهی ایران را برای آزادی گروگان ها را که عبارت بودند از: «باز گرداندن دارایی های شاه، تعهد به عدم مداخله در امور ایران، آزاد کردن دارایی های ایران در آمریکا و لغو ادعاهای آمریکا برضد ایران»، رد کردند.

هنوز بحران گروگان گیری ادامه داشت که رونالد ریگان، نامزد جمهوری خواهان به ریاست دولت آمریکا رسید. در پی مذاکرات الجزایر و توافق های آن در اول بهمن ۱۳۵۹ش. تمامی گروگان ها آزاد شدند و در مقابل، دولت آمریکا به هیچ کدام از بند های توافق نامة الجزایر عمل نکرد.

در همان روزها جنگ تحمیلی ادامه داشت و دولت ریگان به شدت از عراق حمایت می کرد. با آزادسازی خرمشهر و بازپس گیری سرزمین های اشغالی از ارتش بعث عراق، ایران دولت های غربی را از عراق دلسرد کرد.

ریگان تصمیم گرفت تهران را تحت فشارهای بیشتری قرار دهد و دیپلماسی نفوذ و تخریب را در مورد ایران، به کار بست. برژینسکی، مشاور پیشین امنیت ملی آمریکا معتقد بود: موقعیت استراتژیک ایران چنان برای غرب اهمیت دارد که آمریکا باید به هر صورت، حتی با اقدام نظامی، جلوی از دست رفتن ایران و جدایی اش را از حوزة نفوذ غرب بگیرد.

در همین راستا، جفری کمپ، مسئول شرق نزدیک در شورای امنیت ملی آمریکا با تهیة گزارشی برای رابرت مک فارلین خاطر نشان کرد که آیت الله خمینی تهدیدی آشکار برای منافع غرب به شمار می رود. وی در این گزارش به دولت آمریکا پیشنهاد کرد که طی عملیاتی نظامی، دولت ایران را ساقط کند.

ایران، درگیر دو جبهه جنگ

 آمریکا سعی می کرد زمانی که ایران مشغول جنگی نابرابر با عراق و پشتیبانانش بود، جبهة دیگری را در برابر ایران باز کند؛ تا شاید نظام جمهوری اسلامی ایران را از پا درآورده، یا تسلیم خواسته های خود کند.

بعد از مسئلة ایران کنترا و بی نتیجه ماندن مذاکرات با ایران به سرپرستی مک فارلین در خرداد ۱۳۶۶ش. آمریکا باید می فهمید که دستگاه دیپلماسی آمریکا، در دورانی که تقابل حداکثری را با ایران دارد، نمی تواند حرف از تعامل حداقلی به میان آورد. این روش، بارها آزموده شد؛ اما بی نتیجه مانده است. در سال های پایانی جنگ با عراق، آمریکا در عمل وارد جنگ نظامی با ایران شد که حمله به قایق ها و کشتی های ایرانی، حمله به سکوی نفتی و سرانجام هدف قرار دادن هواپیمای مسافربری ایران در ۱۲ تیرماه ۱۳۶۷ش. که منجر به شهادت بیش از ۳۰۰ نفر از مردم بی دفاع ایران شد، نمونه هایی از این اقدامات نظامی بوده اند.

درگذشت معمار بزرگ انقلاب و فاز جدید تقابل

پیدا بود که درگذشت بنیان گذار جمهوری اسلامی، سیاست ها و رفتارهای ایران را تغییر نمی دهد و آن چه که آمریکا از این به بعد شاهد آن است، عمل به همان راهبردهایی است که از امام به ارث رسیده و جانشین او، راهش را ادامه خواهد داد. در شهریور ۱۳۶۸ش. در حالی که تحریم های اقتصادی آمریکا بر ضد ایران تمدید و تقویت شده بود، ۱۸۶ تن از اعضای کنگره از وزیر خارجه آمریکا خواستند که به صورت رسمی به سازمان منافقین، برای براندازی نظام ایران، کمک کند.

با روی کار آمدن بوش پدر در آمریکا، کم کم سیاست های مهار ایران، با اجرای سالم و بی سر و صدا در خاورمیانه با اهرم های گوناگون دنبال شد.

جورج بوش پدر که در تمام مدت چهارسالة دوران ریاست جمهوری اش آمریکا را با علم نوین بین المللی دوران پس از جنگ سرد آشنا می کرد، هیچ گاه نتوانست موضعی منطقی و عملی در مقابل ایران اتخاذ نماید. وی روزی با تاکید بر اهمیت نقش ایران در منطقه، جمهوری اسلامی را به مذاکره دعوت می کرد و روزی دیگر ایران را خطرناک ترین کشور منطقه معرفی می کرد.

دیوار بی اعتمادی بین واشنگتن و تهران بر اثر سیاست های دولت های دموکرات و جمهوری خواه آمریکا، روز به روز بلندتر می شد. در سال ۱۳۷۱ش. (۱۹۹۳م.) بیل کلینتون دموکرات به ریاست جمهوری آمریکا رسید؛ تا شاید او بتواند در مورد ایران، تصمیمی عاقلانه بگیرد و موجب دگرگونی در روابط تیره و تار تهران ـ واشنگتن شود.

دولت کلینتون از همان ابتدای به قدرت رسیدن، در شرایط کاملاً متفاوت بین المللی و منطقه ای، با چالش تأمین ثبات و امنیت منطقه مواجه بود. از این رو، وی استراتژی منطقه ای خود را با تاکید بر دو گزینة زیر آغاز کرد:

الف. در غرب منطقة خاورمیانه، پیشبرد فرآیند صلح میان اعراب و رژیم صهیونیستی.

ب. در شرق منطقه، سیاست مهار دوجانبة تهران و بغداد.

بیل کلینتون می دانست که برای موفقیت این دو گزینه، نمی تواند دوگانه عمل کند و هر تحولی در منطقه، نیاز به همکاری تمام کشورها، به ویژه ایران را دارد.

با به روی کار آمدن بوش پسر در آمریکا، حرارت قدرت طلبی نئومحافظه کاران، تقابل ایران و آمریکا را به اوج خود رسانید. بی شک تغییر لحن جدی بوش از اولین روزهای ریاست جمهوری اش برضد ایران، نشان گر تحولاتی بود که برنامة آن از سال ها قبل توسط موسساتی مانند اینتر پرایز و… در ایالات متحده تنظیم شده بود.

حادثة ۱۱ سپتامبر و انقلابی عظیم در فضای بین المللی

مشخص بود که بعد از ۱۱ سپتامبر، جهان هیچ گاه به شرایط قبلی خود بر نمی گردد و از این بعد، سیر تحولات سیاسی به شکلی سرعت گرفت که سیاستمدارانی چون تونی بلر و… را با ندانم کاری های بزرگی روبه رو کرد. سیاست های خارجی آمریکا، رادیکال شده بود و جملة «کشورهای جهان، یا دوست ما و در غیر این صورت، دشمن ما هستند»، برای اولین بار از زبان رئیس دولت آمریکا شنیده شد و معلوم بود که ایران، دوست آمریکا نیست. جورج بوش، توجه خاصی به ایران نشان می داد. او در یک اظهار نظر رسمی، ایران را جزء محور شرارت خواند و آن را به عنوان یک شرور حامی تروریسم، در فهرست خاطیانی قرار داد که دیگر مجال فرصت دادن به آنها نیست.

از این رو، ماشین جنگ نظامی آمریکا را روشن کرد و به خاک افغانستان رفت؛ سپس در اقدامی غیرمشروع، به عراق حمله کرد؛ اما فرصت نیافت که به ایران حمله کند. بوش پسر با شکست های بسیار سنگینی، سکان هدایت ایالات متحده را به باراک اوبامای سیاه پوست سپرد. بوش، صریح ترین لحن را بر ضد ایران داشت. او ماهیت سیاست خارجی کشورش را دربارة ایران، براندازی نظام جمهوری اسلامی اعلام کرد.

باراک اوباما در شرایط مرگ و زندگی آمریکایی ها به ریاست رسید. از این رو، او با وعدة تغییر در ابعاد مختلف کشورش، مردم را امیدوار کرد. وی در ابتدا در مورد ایران، سیاست های نرمی را اتخاذ کرد و گفت: حاضرم با ایران به صورت مستقیم گفت وگو کنم. محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور ایران برای پیروزی باراک اوباما، پیام تبریک فرستاد و دولت ایران هم از مذاکرات صادقانه و بدون تزویر، استقبال کرد.

آیا باراک اوباما می تواند ساختار قدرتمندی را که نمی خواهد واشنگتن و ایران به هم نزدیک شوند، تغییر دهد؟

این کار، مسلماً کار آسانی نخواهد بود و شنا کردن در خلاف جهت رودخانه است و سرانجام در جایی متوقف خواهد شد. در ایران نیز مقامات کشور نمی توانستند به سادگی به حرف های اوبامای جوان اعتماد کنند؛ زیرا او فقط حرف از تغییر به میان آورده بود و چیز دیگری تغییر نکرده بود.

باراک اوباما سرانجام، ماهیت اصلی سیاست های خود را نشان داد و اندکی پس از انتخابات دهم در ایران، همان حرف هایی را زد که موضع گیری های تاریخی رؤسای قبلی کاخ سفید بود.

طبیعی است که ایران نمی تواند به آمریکایی اعتماد کند که مشخص شده با ماهیت جمهوری اسلامی در ستیز است و امروز تاکتیک هایی چون ساخت بمب اتمی، حمایت از تروریسم، نقض قوانین حقوق بشر و…، برای تضعیف تدریجی نظام اسلامی در ایران است. بنابراین، تهران نباید به حرف های متناقض واشنگتن، توجهی نشان دهد و برای معماران تصمیم در تهران، رفتارهای کاخ سفید اهمیت دارد.

مسئولان نظام در ایران، به دقت رفتارهای مقامات کاخ سفید را زیر نظر دارند و آنها تجزیه و تحلیل می کنند و درمی یابند که هدف از تحریم و تقابل، تاکتیکی است که تنها قسمتی از راهبرد اصلی واشنگتن را نشان می دهد. اگر مقامات ایران قطع نامه های شورای امنیت و تحریم های مستقل آمریکا و اتحادیة اروپا را سیاسی و فاقد ارزش قانونی می دانند، به این دلیل است که می دانند این تاکتیکی است که می خواهد ساختار نظام سیاسی ایران را به چالش بکشد. با درک شرایط به وجود آمدة کنونی، اگرچه ایران با دشواری هایی مسیرش را ادامه می دهد، اما به نظر نمی رسد که بازگشت از راهی که می رود، با سیاست تحریم و ارعاب، امکان پذیر باشد. تحلیل گران مستقل بین المللی که به هیچ اردوگاهی وابسته نیستند، معتقدند که تهران با توجه به شرایط حساسش، راه خود را درست می پیماید؛ مسئله ای که موجب شده واشنگتن با تمام قوا اجماعی بین المللی بر ضد ایران تشکیل دهد.

شرایط خاص ایران در جهان ژئوپلتیک امروز

ممکن است کسانی که در بطن شرایط مدیریتی کشور نباشند، از بیرون به وضعیت اعتراض کنند یا با نگاهی که احساس می کنند متفاوت است، ضعف ها را به صورت تک بعدی تحلیل نمایند؛ اما به جرأت می توان گفت که ایران امروز، شرایط خاصی از دیدگاه بین المللی دارد؛ شرایطی که با ۳۰ سال گذشته کاملاً متفاوت است. در چنین شرایطی، مدیریت دستگاه سیاست خارجی و راهبردی، برای ساماندهی وضعیت کنونی کشور، کاری بس دشوار و بسیار پیچیده تر از گذشته است.

در جهانی که هنوز تک قطبی است و کشور مقابل ایران، رهبری یک قطبی جهان را دارد و به وسیلة ابزارهای اقتصادی، سیاسی و… نظامی را که نمی خواهد مطیع خواسته های قدرت های زورگو شود، به چالش می کشد، مقامات ایرانی باید بیشتر از گذشته، به فکر اتحاد خود و جامعه باشند.

در جنگ های تبلیغی و روانی بر ضد جمهوری اسلامی، طوری وانمود می شود که گویا ایران کشوری است که دائما به سرزمین های دیگر حمله می کند و امنیت جهان را به خطر می اندازد. آیا این، یک تبلیغ واقعی است؟

در جهان ژئوپلتیک امروز، کشورها باید زیر چتر قدرت ها قرار گیرند؛ اما ایران امروز، حتی زیر چتر جبهه ای که با غرب در رقابت است نیز قرار نگرفته است و الگوی جدیدی از حکومت را به جهان معرفی کرده است که بنیادی ترین فلسفه اش، نگاه به خود است و ضمن تعامل عدالت خواهانه با جهان امروز، دوست دارد نه غربی و نه شرقی باشد. اگرچه امروز غنی سازی اورانیوم یا مخالفت با صلح تحمیلی در فلسطین، بهانة واشنگتن است؛ اما اصلی ترین تقابل با جمهوری اسلامی، همان جمهوریت و اسلامیت کنونی ایران است.

تمام تکاپوی جهان غرب به رهبری آمریکا و قدرت های شرقی با تعامل با آمریکا، این است که بتوانند ساختار سیاسی شکل گرفته در ۳۰ سال گذشته را تغییر دهند که جهت گیری تحریم ها و تهدیدها بر ضد ایران، کاملاً آشکار است.

با فشارهای روزافزون قدرت ها، جایی برای تعامل و گفت وگو باقی نمانده است و از هر زاویه که به شرایط ایران امروز نگاه می کنیم، درمی یابیم که قدرت های جهان، به ویژه ایالات متحده، دوست دارند دو گزینه را پیش روی جمهوری اسلامی بگذارند؛ قبول عقب نشینی یا فشارهای همه جانبه و هر راه سومی را هم مسدود می کنند.

در چنین شرایطی، تحلیل گران و آگاهان دلسوز ایران، باید با نگاهی استراتژیکی، موقعیت کشور را تجزیه و تحلیل کنند تا راه های موفقیت کشور در این شرایط حساس و خاص، باز شوند و با سربلندی، از مقطع کنونی عبور کنیم.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.