مقدمه

فرهنگ ایثار و شهادت جزء لاینفک فرهنگ تشیع است که در طول تاریخ باعث پیروزیهای مسلمانان و رشد و پیشرفت مدنی و اجتماعی آنان شده است. دوران انقلاب و پس از آن دوران هشت ساله دفاع مقدس و بررسی وقایع آن دوران، وجود ارزشهای برآمده از این فرهنگ را در سطح فردی و اجتماعی تأیید میکند. اما متاسفانه با گذشت زمان و با بروز وسایل ارتباط جمعی جدید زمینه های پرداختن به این مقوله کم رنگ تر شده و فرهنگی مقابل این فرهنگ عظیم، زمینه رشد پیدا کرده است. به خصوص بخش پژوهشی جامعه در زمینه پرداختن به سبک زندگی آزادگان غافل بوده است. در حالیکه لحظات سخت اسارت، جز با پشتوانه ای دینی، وجود حلقه های اجتماعی را در اردوگاه های تنگ و تاریک دشمن امکانناپذیر میساخت. وجود آموزه های دینی و ایمان به این آموزه ها و عمل به این فرهنگ غنی، سالهای دوری و شکنجه را ممکن میساخت. روابط ایثارگونه به این ترتیب شکل میگیرد که شخص با این که پاسخ مثبتی از فرد یا افراد جامعه دریافت نمیکند، دست به گذشت و فداکاری میزند. فرهنگ ایثار و شهادت در عرصه روابط اجتماعی، به عنوان ارزشهای کلیدی فرهنگ اسلامی سرمایه ای قابل اتکاست. توجه به این ویژگیهای رفتاری، سرمایه اجتماعی را آفرید که برای نسل حاضر و آینده مثال زدنی است.

ضرورت و اهمیت تحقیق

سرمایۀ اجتماعی روابط بین انسانها را مورد توجه قرار داده است. سرمایۀ اجتماعی مجموعه هنجارهای موجود در نظام اجتماعی است که با ایجاد حس تعلق موجب همکاری و پیوستگی بین انسانها میشود. امروزه نقش سرمایه اجتماعی در جوامع بسیارپررنگ تر از سرمایه فیزیکی و انسانی است و شبکه های گروهی موجب انسجام بین انسانها و سازمانها میشود و مسیر رشد و توسعۀ جوامع به سمت تکامل فرهنگی، اقتصادی و سیاسی را فراهم میکند. ازاین رو، پرداختن به مقولۀ سرمایه اجتماعی و عوامل تقویت کننده و تضعیف کنندة آن اهمیت بسزایی دارد. از جمله عواملی که موجد سرمایه اجتماعی میشود، دینداری و تعهدات فرهنگی است که افراد مختلفی بر این امر صحه گذاشته اند. برای مثال، فوکویاما دین و تعهدات فرهنگی و تاریخی را یکی از منابع سرمایه اجتماعی معرفی میکند. تحقیقات انجامگرفته در این زمینه ، همدلی، همبستگی و انسجام- بخشی را از کارکردهای دین شمردهاند (نعمت اللهی و همکاران، ١٣٩٢: ١٧٧).

دوران دفاع مقدس فرهنگ غنی ایثار و شهادت را در عرصه ها و مقاطع مختلف جنگ تحمیلی به منصه ظهور گذاشت. این فرهنگ تشیع در تقسیم بندی که در این مقاله ارائه شده است، در دو بعد فردی و جمعی قابل بررسی است که بعد جمعی مرتبط با دوستان، سرمایه اجتماعی بالایی را تولید کرده است. دوران اسارت در اسارتگاه های رژیم عراق نیز جدا از این مقوله نبوده و نیست. جلوه های فرهنگ ایثار و شهادت در اسارتگاه ها به کرات دیده میشد. آزادگان در روابط انسانی و دوستی خود معیارهای دینی و انسانی را مدنظر قرار میدادند که تأثیر بسزایی در تقویت فرهنگ ایثار و شهادت در آن شرایط بغرنج داشت. توجه به مجموعه این رفتارها به عنوان ایجاد و تقویت کنندة سرمایه اجتماعی میتواند نقش مؤثری در ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و حفظ مناسبات بین نسلی ایفا کند و عامل مهمی در تقویت هویت و فرهنگ شیعی در جامعه باشد. لذا لزوم پرداختن به این مقوله در سطوح مختلف زندگی از همان دوران مدرسه تا عرصه های کار، فعالیت و… ضروری به نظر میرسد. عدم توجه و فقدان این فرهنگ غنی میتواند تبعات جبرانناپذیری را متوجه کشور و نظام سازد؛ چنان که آزادگان با حفظ این فرهنگ توانستند سال- های متمادی در اردوگاه های بعثی بر ارزشها و اصول خود ثابت قدم بمانند و روابط اجتماعی خود را به بهترین شکل کنترل کنند. موارد ذیل از جمله فواید چنین تحقیق هایی است:

– بسط و گسترش ادبیات نظری حوزه دفاع مقدس؛

– کمک به احیا و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت؛

– کمک به معرفی اسوه ها و الگوهای مقاومت در دوران دفاع مقدس به نسل جوان.

سؤال تحقیق

با توجه به خلأ پژوهشی موجود در این زمینه و تقسیم بندی مؤلفه های فرهنگ ایثار و شهادت در این باره، این پژوهش با استفاده از منابع دینی و سیرهپژوهی به خصوص سیره امام حسین (ع) در جریان حماسه عاشورا، به تحلیل جلوه های دوستی و مودت در فرهنگ ایثار و شهادت و تقسیم بندی مؤلفه های آن پرداخته و کوشیده است که با ذکر شواهد و مصادیقی، این موضوع در جریان اسارت نیروهای کشور به دست رژیم بعثی بیشتر توضیح داده شود. بر این اسا،س در این مقاله سعی شده است که به این سؤالات پاسخ داده شود:

– مؤلفه های فرهنگ ایثار و شهادت در رفتار با دوستان در خاطرات آزادگان دوران دفاع مقدس کدام است؟

– عناصر سرمایه اجتماعی کدام است؟

– چگونه این مؤلفه های رفتاری آزادگان در تولید و تقویت سرمایه اجتماعی مؤثر بوده است؟

هدف تحقیق

لزوم پرداختن به عنصر شهادتطلبی در جامعه شیعی بر کسی پوشیده نیست. حفظ و پردازش خاطرات دفاع مقدس و آزادگان قبل تا زمانی که میراث به جاماندگان دفاع مقدس در کشور از بین نرفته، همت نویسندگان و پژوهشگران را میطلبد و بایستی پیش از آنکه حافظه تاریخی ملت، این فرهنگ عظیم را به فراموشی بسپارد، برای احیای آن تلاش کرد. لذا این مقاله اهداف زیر را دنبال میکند:

– شناخت مؤلفه های فرهنگ ایثار و شهادت در رفتار با دوستان در خاطرات آزادگان دوران دفاع مقدس؛

– شناسایی عناصر سرمایه اجتماعی در فرهنگ ایثار و شهادت ؛

– بررسی نقش مؤلفه های اجتماعی فرهنگ ایثار در تقویت سرمایه اجتماعی.

روش تحقیق

این مقاله از نوع کیفی بوده و با توجه به اینکه پیشینه پژوهشی در این حوزه موجود نبود، با مراجعه به کتب مذهبی، از جمله، معانیالاخبار، الخصال، عاشوراشناسی، فلسفه و عوامل جاودانگی نهضت عاشورا، چهرهها در حماسه کربلا، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا، سیره نبوی «منطق عملی»، مدرسه حسینی، آموزههای تربیتی عاشورا (درسها و عبرتها)، اندیشه های حسینی، زمینه های قیام امام حسین (ع)، پؤوهشی پیرامون شهدای کربلا، بحارالانوار، اصول کافی، بهشت کافی، فرهنگ عاشورا و…. و با استفاده از استقرا مؤلفه های فرهنگ ایثار و شهادت، اطلاعات لازم جمع آوری شد و در سه دسته کلی مؤلفه های فردی، مؤلفه های جمعی در ارتباط با دوستان و مؤلفه های جمعی در ارتباط با دشمنان شناسایی شد و ریز مؤلفه های آنها هم از همین منابع استخراج گردید. از طرفی، مراجعه به اسناد بجا مانده از آزادگان دوران دفاع مقدس وجود بعضی از این مؤلفه ها را در سیره رفتاری ایشان تأیید کرد. به این ترتیب، مؤلفه های اجتماعی که در ارتباط با تقویت سرمایه اجتماعی قرار میگیرد، به صاحب نظران این حوزه و هیأت علمی ارائه شد تا اظهارنظر کنند و از بین مؤلفه های ارائه شده، مؤلفه های ارشاد، حسن سلوک با مردم و اخوت ایمانی مورد تأیید قرار گرفت و در نهایت این مؤلفه ها برای تحقیق به طور نهایی انتخاب شد.

سپس برای مطالعه مؤلفه های موجود در خاطرات آزادگان، از روش تحلیل اسنادی استفاده شد. با روش نمونه گیری تصادفی تعدادی کتاب از سری کتابهای خاطرات آزادگان مورد بررسی قرار گرفت و به کمک فیش برداری از کتب خاطرات آزادگان و با استفاده از تحلیل اسنادی به بحث و بررسی پیرامون مؤلفه های انتخابی در این زمینه پرداخته شد. در تحلیل و بررسی تأثیر مؤلفه های فرهنگ ایثار و شهادت بر سرمایه اجتماعی لازم است که عناصر سرمایه اجتماعی نیز تبیین گردد که با مطالعه نظری پیرامون این موضوع از تعریف تاجبخش در این زمینه استفاد گردید که متغیرهای جامعه شناختی مانند اعتماد، آگاهی، نگرانی دربارهی دیگران و مسائل عمومی، مشارکت در مسائل عمومی و انسجام و همبستگی گروهی و همکاری را معرف سرمایه اجتماعی بیان کرده است.

تعریف مفاهیم

١. دفاع مقدس: هشت سال دفاع مقدس، حدیث ماندگار پایداری، دلاوری و فداکاری ملتی است که در راه دفاع از مکتب، انقلاب و میهن اسلامی خویش، قله های بلند رشادت و شهادت را درنوردید و دشمن را در رسیدن به اهداف خود ناکام گذاشت. تحمیل جنگ هشت ساله به ایران، دومین موج اتحاد و حرکت مردمانی را در پی داشت که برای آزادزیستن ، بهای بسیار پرداختند.

٢. ایثار: ایثار مقدم شمردن دیگران بر خود است و در برابر خودخواهی وخودگرایی قرار میگیرد (فتحی، تاریخ مقاله: ١٣٩٠). ایثار در شکل های مختلف تجلی پیدا میکند. فداکاری، گذشت ، مهرورزی، دوستی، محبت، بخشش مال و… مصادیق بارزی از ایثار هستند؛ اما والاترین مرتبه رفتار ایثارگرانه را میتوان در عرصه جهاد در راه خدا مشاهده کرد که با شهادت، جانبازی و اسارت در چنگال دشمنان توأم است. این گونه ایثارگری ها از چنان قداست و عظمتی برخوردار هستند که سایر شکل های ایثار در مقابل آنها ناچیز وکوچک به حساب میآیند (خاقانی آور، تاریخ مقاله : ١٣٩٠).

٣. شهادت: شهادت یعنی مجموعه باورها، آگاهیها، آداب، اعتقادات و اعمالی که موجب وصول انسان به عالیترین درجه کمال، یعنی مرگ آگاهانه در راه خدا میشود (آقامحمدی و مقدمی، تاریخ مقاله: ١٣٩٠).

٤. فرهنگ ایثار و شهادت: فرهنگ ایثار و شهادت مجموعه نظام ارزشها، باورها و الگوهای هنجاری هدایتگر به مجموعه نقش ها، رفتارها و روابط اجتماعی برخاسته از جهانبینی اسلامی، فرهنگ عاشورای حسینی، آرمانهای انقلاب اسلامی و اندیشه های حضرت امام خمینی(ره) و جامعه ایثارگران است (غفاری، ١٣٨٧: ٣٨١).

٥. آزادگان: اسرای آزادشده (آزادگان) به کسانی اطلاق میشود که در طول جنگ تحمیلی (١٣٥٩-١٣٦٨) و در جهت دفاع از انقلاب اسلامی، استقلال و تمامیت ارضی کشور جمهوری اسلامی توسط عوامل دشمن در داخل یا خارج از کشور اسیر شده و پس از مقاومت دلیرانه، پس از سال ١٣٦٨ به تدریج آزاد شده باشند (صولتی، ١٣٧٦: ٦٩).

٦. مؤلفه های جمعی فرهنگ ایثار و شهادت: روح انسان ایثارگر از چنان عظمتی برخوردار است که در عین نیاز به چیزی و داشتن علاقه نسبت به آن، آن را به دیگری میبخشد و دیگری را بر خود ترجیح میدهد و این چنین با دگرخواهی، روح همنوعدوستی را به نمایش میگذارد و گاه تا جایی پیش میرود که فردی یا حتی جمع کثیری، جان خویش را در راه دیگری و دیگران از دست میدهند تا به کمال و تمام ایثار و ازخودگذشتگی دست یابند. شاخص های این مؤلفه عبارت اند از: ارشاد، حسن سلوک با مردم و اخوت ایمانی.

این مؤلفه ها با رفتارهای ایثارگرایانه ای، مانند: نگرانی برای دیگران، راهنمایی و امیدبخشی به دیگران، الفت و محبت به دیگران، اتحاد و همدلی با دیگران، تقسیم جیره غذایی ناچیز خود با دیگران، مراقبت و پرستاری از دیگران، قبول شکنجه به جای دیگران و… قابل توصیف و شناسایی است.

٧. سرمایه اجتماعی: بنا به تعریفی «سرمایه اجتماعی، شکل و نمونه ملموسی از یک هنجار غیررسمی است که باعث افزایش همکاری بین دو یا چند فرد میشود. این هنجارها شامل : هنجار روابط متقابل بین دو دوست و در سطح بالاتر شامل آموزه های پیچیدهای، مانندآموزه های دینی میشود» (تاجبخش، ١٣٨٤: ١٧٤).

به عبارت دیگر، سرمایه اجتماعی آن قبیل منابعی را دربرمیگیردکه افراد از طریق شبکه های اشخاص و شبکه های کسب وکار به آنها دسترسی پیدا میکنند. این منابع شامل: اطلاعات، افکار، هدایت، فرصت های تجاری، سرمایه مادی، قدرت و نفوذ، حمایت های روحی، رضایت مندی، اعتماد و تعاون هستند که در درون شبکه های روابط ظهور پیدا میکنند. این سرمایه همگانی است و در مالکیت هیچ فردی نیست، اما دسترسی به آنها، به کسانی که آنها را میشناسیم ، وابسته است. همچنین به اندازه، کیفیت و تنوع شبکه های تجاری و اشخاص بستگی دارد (رستمی، ١٣٨٨: ١٩).

این مطلب به این معنی است که هرچه شبکه اجتماعی یک فرد گسترده تر باشد، از سرمایۀ اجتماعی بالاتری برخوردار است.

سرمایه اجتماعی با متغیرهای جامعه شناختی مانند اعتماد، آگاهی، نگرانی درباره دیگران و مسائل عمومی، مشارکت در مسائل عمومی، انسجام و همبستگی گروهی و همکاری ارتباط پیدا میکند (تاجبخش، ١٣٨٤: ٢٨). «پاتنام» هم در مورد سرمایه اجتماعی میگوید: «به مجموعه ای از ویژگیهای سازمان اجتماعی همانند اعتماد، هنجارها و شبکه ها اشاره دارد که از طریق ایجاد ارتباط و مشارکت بهینه میان اعضای اجتماع، منافع متقابل آنها را تسهیل میکند» (فصیحی، ١٣٨٩: ۱۳۶).

اعتقاداتی مانند کمک به هم نوع، عمل به نفع دیگری و فداکاری موجب پیدایش سرمایه اجتماعی می شود. بنابراین آن دسته از اعتقادات مذهبی که کمک رسانی به دیگران را هدف قرار میدهد، عامل مهمی در شکل گیری سرمایه اجتماعی محسوب میشود (سریر افراز، ١٣٩٠: ٣).

نحوه پیوند باورها و اعتقادات با سرمایه اجتماعی این است که باورها و عقاید در گام نخست، بر نگرش ما نسبت به هستی، انسان و جامعه اثر میگذارند و سپس رفتار ما را نسبت به افراد جامعه شکل میدهند. باورها و اعتقادات، موجب شکل گیری تعاملات اجتماعی مختلف در سطح خرد و کلان در جوامع گوناگون میشود. به عبارت دیگر، کنش های اجتماعی افراد در یک جامعه معتقد متفاوت از کنش های اجتماعی یک جامعه نامعتقد است و همچنین نهادهای اجتماعی در یک جامعۀ خداباور با غیرخداباور تفاوت دارند (فصیحی، ١٣٨٩: ١٥٠). در این تحقیق، باورها و اعتقادات اسرا در قالب فرهنگ ایثار و شهادت مورد بررسی قرار گرفته و به تعریف این رابطه پرداخته شده است.

رابطۀ بین سرمایه اجتماعی و فرهنگ ایثار، یک رابطه دوطرفه در جامعه است که یکدیگر را تقویت میکنند؛ افزایش ایثار در اجتماع باعث رشد سرمایه اجتماعی میشود و از طرف دیگر، تقویت سرمایه اجتماعی موجب افزایش فرهنگ ایثار در جامعه میگردد. ایثار و ازخودگذشتگی، با ترک منافع شخصی و عمل به سود منافع جمعی، آثاری در اجتماع برجا میگذارند که از مظاهر و پیامدهای سرمایه اجتماعی محسوب میشوند و با ایجاد هویت ملی و احساس تعلق ، ترجیح منافع دیگران بر خود حتی با بذل جان، همگرایی بیشتر افراد و پایبندی به اصول اساسی، ایجاد شبکه ای از اعتماد در سطوح مختلف روابط اجتماعی و ایجاد همبستگی و پیوند بیشتر افراد، موجب تقویت سرمایه اجتماعی میشود (سریر افراز، ١٣٩٠: ٧ و ٨). ماهیت وحدتبخش دین موجب شده است که عامل مهمی برای افزایش سرمایه اجتماعی در نظر گرفته شود. مذهب با الزام به توجه به دیگران و ازخودگذشتگی، شبکه اجتماعی مورد نظر سرمایه اجتماعی را به وجود میآورد و با این ایدئولوژی و با تفکر عمل به سود دیگری، موجبات آن را فراهم میکند. از این رو، در جوامع مذهبی، زمینۀ رشد سرمایه اجتماعی بیشتر فراهم است (ردادی، ١٣٨٩: ١٠٨).

دین اسلام با ماهیت وحدتبخش خود، سرمایه اجتماعی را فزونی میبخشد و با افزایش همبستگیهای اجتماعی، موجب گسترش شبکه های بین فردی میشود. مناسک مذهبی دسته جمعی افزایش ارتباطات را در پی دارد. باورهای اعتقادی و دینی با پیوند دادن افراد به یکدیگر، موجب افزایش انسجام اجتماعی میشود و از طریق تعمیق و ترسیم اهداف خداپسندانه با نیت کسب رضایت خداوند، زمینه رشد سرمایه اجتماعی را فراهم میآورد (درخشه و جلالی، ١٣٩٠: ٨٤). چنانکه پیامبر اکرم (ص) به عنوان اسوة مسلمین با تثبیت نهادهای اخلاق عملی، زمینۀ لازم را برای پدید آمدن و افزایش سرمایه اجتماعی فراهم کردند. تشویق آحاد مردم به همکاری با یکدیگر، بر پایداری و تبلیغ اخوت، نوعدوستی، ایثار و درستکاری از سیره پیامبر اسلام (ص) شمرده میشود. برقراری صلح و صفا و اصلاح، مشی قرآن و اسلام و پیامبر(ص) است و همطراز با تقوا شمرده شده است (دادگر و نجفی، ١٣٨٥: ٢٩). لذا در خاطره های اسارت نمونه هایی ملموس از این اخلاق عملی مورد نظر دین و ائمه، تبلور یافته بود که با رشد سرمایه اجتماعی در آن شرایط، زمینه حل مسئله و بحران، پیوستگی و اتحاد هرچه بیشتر آزادگان را فراهم می آورد.

تجزیه و تحلیل یافته ها

تأثیر مؤلفه های جمعی فرهنگ ایثار و شهادت در تقویت سرمایه اجتماعی

از میان رفتارهای ایثارگونه ای که آزادگان در دوران اسارت در ارتباط با یکدیگر از خود نشان میدادند، مؤلفه های ارشاد، حسن سلوک و اخوت ایمانی در اینجا مطرح شدهاتد و با بیان شاخصه هایی از هر کدام از این مؤلفه ها با توجه به تعریف ارائه شده از سرمایه اجتماعی، به بررسی مصادیقی از آن در خاطرات آزادگان دفاع مقدس پرداخته شده است. طبق گفته تاجبخش، سرمایه اجتماعی با متغیرهای جامعه شناختی مانند: اعتماد، آگاهی، نگرانی درباره دیگران و مسائل عمومی، مشارکت در مسائل عمومی و انسجام و همبستگی گروهی و همکاری، ارتباط پیدا میکند. با معرفی هریک از مؤلفه های فرهنگ ایثار، به تحلیل این موضوع پرداخته میشود که چطور این مؤلفه های رفتاری سرمایه اجتماعی را تقویت میکند.

١. توجه به مؤلفه ارشاد در رفتار با دوستان در خاطرات آزادگان

مؤلفۀ ارشاد، شامل نگرانی درباره دیگران و مسائل عمومی میشود. آلن بیرو، هنجار را قانون یا اصلی میداند که راهبری یا هدایت یک رفتار را موجب میشود. هنجارهای اجتماعی شیوه های رفتاری را دربرمیگیرد که در گروه یا جامعه متداول است که فرد در جریان جامعه پذیری آنها را میآموزد و طبق آنها عمل میکند و انتظار دارد که سایر افراد گروه یا جامعه هم طبق آنها رفتار کنند. هنجارهای اجتماعی براساس ارزشهای اجتماعی شکل میگیرند. به عبارت دیگر، ارزشهای اجتماعی به تدریج به صورت هنجارهای اجتماعی درمیآیند و جامعه را انتظام میبخشند (غلامی علوی، ١٣٩٣: ١٤٢). ارشاد اسرا شامل رفتارهایی است که هنجارهای اجتماعی را یادآوری میکند. عدول از این هنجارها، تذکر دوستانه و گاهی هم قاطعانه را به دنبال داشت.

ارشاد در گفتار و رفتار از مشخصات اسرا بود. آنها به طرق مختلف ، سعی در اصلاح برادر دینی خود داشتند و در برابر منکرات، بیتفاوت نبودند و نهایت تلاش خود را برای سالم سازی محیط اردوگاه ها به کار میبستند؛ زیرا به دلیل محدودیت ها و کاستیها، زمینه برای رشد ناهنجاریها و منکرات در آنجا بیشتر مهیا بود و اگر بیتفاوتی پیشه می کردند، خیلی زود محیط اردوگاه ها، محیط فساد میشد و از همین طریق، عراقیها جنگ تبلیغاتی علیه جمهوری اسلامی ایران به راه می انداختند. به همین دلیل، اسرا به ثبات و رشد ارزشها در محیط اسارت اهتمام می ورزیدند.

مؤلفه ارشاد دو مؤلفۀ فرعی را شامل میشود: الگودهی و هدایت کردن افراد، امر به معروف و نهی از منکر که به تفکیک، از هر دو مورد، مصادیقی از سیرة آزادگان در اسارت ذکر شده است.

الف) بعد الگودهی و هدایت کردن افراد

اسلام از منظر دیگری به هنجارهای اجتماعی نگریسته است. دستورات و احکام اجتماعی دین این موضوع را خاطرنشان کرده است که مؤمن بر گردن دیگری حقی دارد که باید او را یاری و خیرخواهانه نصیحت کند. هدایت کردن یکی از منابع سرمایه اجتماعی است. این باور که در مسلمین وجود دارد که نباید نسبت به یکدیگر بیتفاوت باشند و باید در اصلاح دیگران بکوشند.

این حکم دینی موجب شکل گیری نوع تعاملات اجتماعی آنها با یکدیگر میشود. مذهب با الزام به توجه به دیگران، این مهم را برآورده میکند. از این رو، گفتار و رفتار بعضی از اسرا، جنبۀ الگوپذیری برای دیگران داشت و راهنمای دیگران در برخورد با عراقیها بود. افرادی در اسارت بودند که با گفتار و رفتار خود، اسرا را یاری میکردند. برای نمونه، فردی در استخبارات عراق بود که به اسرا آموزش میدادکه چطور رفتار کنند و در بازجوییها، چه بگویند و چه نگویند و استقامت داشته باشند (علامه، ١٣٧٢: ٣٧).

نمونۀ دیگر، حاجآقا ابوترابی بود. او در اسارت نقش رهبر را در اردوگاه ها ایفا میکرد و بدون هیچ چشم داشتی، اسرا را با اعمال و رفتار خود هدایت میکرد. اسرا مسائلشان را با او مطرح میکردند، حتی عراقیها هم، هر گاه در آرام کردن اردوگاه ها با مشکل مواجه میشدند، سراغ او میفرستادند و او را با خود به اردوگاه های دیگر میبردند. افراد برای مشورت کردن، طبق نوبتی که داشتند به حاجآقا مراجعه و مسائل و مشکلات خود را بیان میکردند و از او راهنمایی می- گرفتند. ایشان ساعت ها مینشست و به درد دلهای اسیران گوش میکرد. حتی گاهی پیش می آمد که در حین صرف غذا از ایشان مشورت میگرفتند. بارها اتفاق افتاده بود که ایشان صبحانه و ناهار خود را ساعت ٤ یا ٥ بعدازظهر میخورد، ولی هیچ وقت احساس خستگی نمیکرد و از خود بی- حوصلگی نشان نمیداد (رجایی، ١٣٩١: ٨٨).

گاهی اسرا به دور از چشم عراقیها برای انتقال اخبار و توصیه های ابوترابی در اردوگاه ها، آنها را روی کاغذ لف مینوشتند، مچاله اش میکردند و به اندازه یک دانه عدس یا نخود در میآوردند. آنگاه داخل یک کپسول چرکخشک کن که پودرش را قبلا خالی کرده بودند، جاسازی میکردند و سر آن را میبستند. اخبار مختلفی از این طریق انتقال مییافت. نمونه اش توصیه های حجت الاسلام ابوترابی فرد بود که حکم دستورالعمل و قانون اسارت را برای اسرا داشت (شیردل، ١٣٨٧: ٢١١). رهنمودهای ایشان برای اسرا راهگشا بود. او در جواب اسرا که از وظیفۀ خود در اسارت میپرسیدند، میگفت: «باید مواظب باشیم که براساس آیه شریفه «ما به موسی، سی شب مهلت دادیم و ده شب دیگر بر آن افزودیم و دیدار با خدایش چهل شب کامل شد. موسی به هارون برادرش گفت: جانشین من در میان قبیله ام باش، آرامش را برقرار ساز و پیروی از راه بدکاران مکن»، عمل کنیم و در پی اصلاح باشیم و از مفسدین پیروی نکنیم» (رجایی، ١٣٩١: ٣١٥ و ٣١٦).

بسیاری از اسرا، تحت تأثیر محیط پاک اردوگاه ها، هدایت یافتند. برای نمونه، فردی در اردوگاه بود که حدود ٣٥ سال سن داشت و تا آنموقع نماز نخوانده بود. اما به یک باره و بدون آنکه کسی به او بگوید، نمازخوان شده بود. این موضوع عراقیها را خیلی ناراحت میکرد و میگفتند: «این یارو تا دیروز نماز نمیخواند، از امروز نمازخوان شده» (رحمانیان، ١٣٨١: ٧٣)! عبادات دسته جمعی اسرا باعث ارشاد اسرای دیگر میشد و نقش هدایت کنندگی اسرا را داشت.

کسانی که اهل نماز و دعا نبودند، در اسارت به اکثریت گرایش پیدا و توبه کردند و اهل نماز شدند. آنهایی هم که بدنشان خالکوبی داشت، خالکوبیهای روی بدنشان را سوزاندند ( نیری،۱۳۸۲: ۱۱۴).

گاهی دلنوشته های به جا مانده از اسرای قدیم، الگو و تسکین بخش اسرا بود. وقتی اسرا را به اردوگاه جدید منتقل میکردند و با چوب و باتوم به استقبال آنها میرفتند، در آن شرایط سخت روحی، وقتی دلنوشته های اسرای قبل را روی در و دیوارهای آسایشگاه میدیدند و میخواندند، چنان تسلی خاطر و آرامشی برای آنها میشد که تمام غم و اندوهشان را فراموش میکردند. در یکی از این موارد، اسرا نوشته بودند: «به یاد امام موسی کاظم (ع) در زندانهای هارون الرشید» (زاغیان، ١٣٧٥: ١٥).

ب) امربه معروف و نهی از منکر

این مسئله که همه آحاد جامعه نسبت به دیگران و رعایت ارزشهای دینی توسط آنها حساسیت داشته باشند، نقش مهمی در افزایش سرمایه اجتماعی ایفا میکند. جامعه ای که همه نسبت به یکدیگر احساس مسئولیت داشته باشند و امر به خوبیها و نهی از افعال بد کنند، در کوران حوادث، پابرجا خواهد ماند و هرگز سررشته امور را گم نخواهد کرد. امر به معروف و نهی از منکر که نظارت همگانی را شامل میشود و به همه افراد اجازه مقابله با کج رویها و هنجارشکنیها را میدهد، از مشخصه های سرمایه اجتماعی است که سلامت جامعه را تضمین میکند و آرامش، اعتماد و امنیت را در جامعه حکم فرما میسازد. اسرا به طرق گوناگون به فکر اصلاح و هدایت برادران خود بودند. از جمله روشهای غیرمستقیم برای امر به معروف و نهی از منکر، استفاده از دست نوشته ها و نصب آن در مکانهای پرتردد بود. یکی از آرایشگران ماهر اردوگاه در اتاق خود نوشته ای نصب کرده بود: «برادر! همیشه به فکر اصلاح خویش باش»، عراقیها این جمله را دیده بودند و برایشان سؤال برانگیز بودکه این جمله چه ربطی به آرایشگاه دارد (مولودی، ١٣٨٣: ١١٤).

گاهی اسرا با فداکاری، درصدد مقابله با دشمن برمیآمدند و به هر نحوی که شده از رواج منکرات در اردوگاه توسط آنها جلوگیری به عمل میآوردند. روزی یکی از سرکرده های معروف منافقان به اردوگاه اسرا رفت و از پشت سیم های خاردار شروع به تبلیغ کرد تا افراد منحرف را جذب تشکیلات خود کند. اسرا که از قبل، از هدف و برنامه آنها مطلع بودند و به دیگران خبر داده بودند که در صورت بروز مسئله ای، همه با هم شعار «مرگ بر امریکا، مرگ بر منافق و مرگ بر رجوی» سر دهند، با مشاهده وضعیت پیش آمده، نقشۀ خود را عملی کردند. عراقیها هم در مقابل، آنها را به داخل آسایشگاه ها هدایت کردند و با بازگشت منافقان ، اسرا را به سختی شکنجه کردند (محمدی، ١٣٨١: ١٦٢).

اسرا با رفتار و اخلاق خود، سعی در اصلاح و راهنمایی برادران داشتند و در موارد بسیاری، برادران از این نصیحت ها استقبال میکردند و میپذیرفتند. اما در موارد نادری که رفتار ملایم و زبان خوش اثرگذار نبود، به طرق دیگری وارد عمل میشدند و با شدت بیشتری برخورد میکردند. یک عده از اسرا تحت تأثیر وعده و وعیدهای عراقیها، با آنها همکاری میکردند و حتی گاهی در شکنجه کردن اسرا یک قدم جلوتر از عراقیها بودند. هدف اینها شناسایی و معرفی اسرای پاسدار، بسیجی و روحانی بود. گاهی سرسپردگی آنها به حدی میرسید که عراقیها برای آنها کارت مخصوص صادر میکردند. اسرا به دو روش با کسانی که به جاسوسها و منافقین پناهنده میشدند، برخورد میکردند: اول، از راه دوستی و نصیحت کردن و دوم، از راه زور و تهدید (سوره مهر، ١٣٧٤: ٥٥ و ٥٦).

توصیه های مرحوم ابوترابی در فرصت های مختلف و به طرق گوناگون به اسرا انجام میگرفت از جمله این دستورالعمل ها خطاب به اسرا این بود که «باید روحیه تان را حفظ کنید و به فکر سلامت جسمیتان باشید. نماز را به جماعت بخوانید، اما شعار ندهید. دعا را بلند نخوانید. اینها حساساند. اذیتتان میکنند. سعی کنید پاک بمانید؛ چه روحی و چه جسمی. اینجا زندگی اجتماعی دارید، پس به هم کمک کنید، خدمتگزار هم باشید» (احد طجری، ١٣٨٨: ٢٩).

٢. توجه به مؤلفه حسن سلوک با مردم در رفتار با دوستان در خاطرات آزادگان

انسجام و همبستگی گروهی از شاخصه های سرمایه اجتماعی است. انسجام اجتماعی به این معناست که گروه وحدت خود را حفظ کند و با عناصر وحدتبخش خود تطابق و همنوایی داشته باشد. همنوایی و همرنگی فرد با گروه عبارت است از اینکه فرد باورها، ارزشها، نمادها و هنجارهای گروه و به عبارت دیگر، فرهنگ گروه را درونی کرده و در ساخت شخصیت این یگانگی را حفظ کرده باشد. همنوایی یعنی استاندارد شدن و یکسان شدن رفتار (قربانی، ١٣٩٣: پرتال تخصصی مددکاری اجتماعی ایران). این مؤلفه از سری مؤلفه های فرهنگ ایثار و شهادت، موجب همبستگی و انسجام اجتماعی میشود. انسجام را میتوان داخل شدن افراد در یک محیط ملی- فرهنگی و تعلق خاطر نسبت به چارچوبها، ساخت ها و شرایط اجتماعی آن محیط ملی تعریف کرد. از بعد وجدانی هم، انسجام این مفهوم را میرساند که فرد با جذب شدن در محیط ملی، نسبت به محیط خود تعهداتی را به عنوان یک فرد مسئول میپذیرد (غلامی علوی، ١٣٩٣: ١٠٠). زمانی انسجام به بالاترین سطح خود میرسد که کنش های افراد اخلاقی و معطوف به یک جمع باشد. در این کنش ها مسئولیت و وفاداری در قبال دیگران به حد اعلای خود میرسد.

انسجام اجتماعی را میتوان به احساس یک پارچگی افراد جامعه، روابط دوستانه و محبت آمیز، میزان روابط اجتماعی و تعامل های گروهی براساس ارزشهای مشترک و منسجم تعریف کرد.

همچنین از دیدگاه جامعه شناختی، همبستگی پدیده ای است که براساس آن، در سطح یک گروه یا یک جامعه، اعضا به یکدیگر وابسته و به طور متقابل نیازمند یکدیگر هستند. این تعریف این امر را نفی نمیکند که همبستگی میتواند براساس اصول اخلاقی و آگاهی کامل انجام پذیرد (قربانی، ١٣٩٣: مندرج در پرتال تخصصی مددکاری اجتماعی ایران). حسن سلوک با مردم، موجبات تعالی جامعه را فراهم میآورد، زیرا از یک طرف، باعث تزکیۀ نفس میشود و فرد را از غرور و نخوت دور میسازد و از طرف دیگر، پیوندهای اجتماعی را مستحکم میسازد. مؤلفه های فرعی عبارتاند از: احسان و نیکوکاری، اتحاد و همبستگی که به فراخور هر کدام از این مؤلفه ها، خاطراتی از آزادگان دفاع مقدس بیان شده است.

الف) احسان و نیکوکاری

احسان از مؤلفه های فرهنگ ایثار و شهادت است که موجب تحقق یک جامعه منسجم میشود. اسرا با الفت و محبت در کنار یکدیگر زندگی میکردند و همیشه و در هرحال آمادة خدمت به دیگری بودند. عمل به نفع دیگری و فداکاری، ایجاد سرمایه اجتماعی میکند. آنها حاضر بودند برای اینکه به برادران خود نفعی برسانند یا اینکه شری را از آنها دفع کنند، بدون هیچ چشم داشتی از دیگران و بدون هیچ اجباری، خود را در معرض خطر قرار دهند و گاهی به خاطر دیگری شکنجه شوند یا اینکه به دام اسارت بیفتند. مواردی از این دست در خاطرات آزادگان به کرات آمده است که اسرا تنها کمک رسانی به دیگران را هدف قرار میدادند. برای نمونه، عراقیها در بازداشتگاه، دنبال یکی از اسرا بودند و به همین دلیل ، اسرا را تحت شکنجه قرار میدادند تا او را معرفی کنند و میگفتند تا او را معرفی نکنید، دست از سر شما برنمیداریم و گاه و بیگاه آنها را شکنجه میکردند. بین اسرا، اسیری بود که از ناحیه سر، ترکش خورده بود و بخشی از استخوان جمجمه اش را برده بود. وقتی دژبانها با کابل برادران را میزدند تا اسرا اعتراف کنند و به شخص مورد نظر خود برسند، همه نگران او بودندکه آسیبی نبیند. یکی از اسرا از جایش بلند شد و پشت سر او قرار گرفت تا مانع اصابت کابل به سر او شود. او تنها کسی بود که ایستاده بود و هر چه عراقیها از او میخواستند که بنشیند، با وجود ضرباتی که به سرش خورده بود، حاضر نبود بنشیند (حسینی پور، ١٣٩٠: ١٨٥).

مورد دیگر، دو نفر از خواهران بودند که به اسارت دشمن درآمده بودند و برای نجات جان یکی از برادران مجروح از آزادی خود گذشتند. وقتی افسر عراقی به آنها گفت که آزادند که به خرمشهر برگردند و با آنها کاری ندارند، آنها قبول نکردند که بدون اسیر مجروحی که همراهشان بود، برگردند، آنها برای اینکه جان برادر مجروح به خطر نیفتد، نپذیرفتندکه برگردند (رحمانیان،۱۳۸۱: ۴۷).

بعضی وقت ها با سختی فراوان و از روی میل باطنی برای دوستان، آب تهیه و آنها را سیراب میکردند، بدون اینکه چیزی عایدشان شود. یکی از اسرا، با اصرار از سرباز عراقی برای پیرمردی درخواست آب کرد و جمعی از آن آب خوردند، اما خودش قطرهای از آن آب نخورد (حبیب – پور، ١٣٨٦: ٢٣).

اسرای سالم در حق اسرای مجروح احسان کرده، از آنها مراقبت میکردند. در بازداشتگاه، اسرای سالم تقسیم کار میکردند و هر کدام مسئولیت یکی از اسرای مجروح را به عهده می – گرفتند. از مجروحینی که وضعشان وخیم تر از بقیه بود، دو نفر پرستاری میکردند. یکی از اسرا از ناحیه پا مجروح شده بود و قادر به حرکت دادن آن نبود و هر بار که کسی به پایش برخورد میکرد، درد بسیاری میکشید. یکی از پرستارهای او، یک سرباز ارمنی بود که بسیار مهربان بود و مسئولیت او را با آن وضع پایش به عهده داشت و گاهی پیش میآمد که شب تا صبح کنارش میماند و مواظب بود که به پایش ضربه ای نخورد (حسینی پور، ١٣٩٠: ٢١١).

گاهی احسان از طریق تقسیم سهم غذایی خود، صورت میگرفت. خواهر اسیری که برای مدتی طولانی، در جهاد بود، مشکل معده پیدا کرده بود و در اسارت، به دلیل مشکلات جسمی و روحی، ناراحتیاش شدت گرفته بود. وقتی برایش ساندویچ آوردند، او از یکی از برادران خواست که ساندویچ را بین همه تقسیم کند. دو سرباز عراقی پشت پنجره این صحنه را نگاه میکردند و تحت تأثیر این مهربانی و احسان قرار گرفته بودند (شانکی، ١٣٧٥: ٢٨). او با این از خودگذشتگی، خود را ندیده گرفت و بر گرسنگی خود غلبه کرد و به عمل مثبتی که نتیجه مثبت جمعی را در پی داشت، دست زد.

پزشکی در اسارت بود که ایثار را در حق بیماران تمام کرده بود. دکتر مجید که هم به عنوان مترجم اسرا بود و هم در مواقعی، پای درد دل آنها مینشست، با ایثار تمام، در تمام فصول سال و در سرما و گرما، پالتوی بلندی بر تن داشت که جیب های بزرگی هم داشت. او در طول روز داروهایی را که اسرا لازم داشتند، فهرست میکرد و در مواقعی که به او اجازه داده میشد به بهداری و داروخانه رفت و آمد کند، سر پزشکان عراقی را گرم میکرد و داروهای مورد نیاز مجروحان را از روی قفسه ها برمیداشت و در جیب های خود میگذاشت تا به اسرا برساند (رئیسی، ١٣٧٢: ٥٢). او به بهترین شکل، به سنت محبت و مهربانی، جلوه عملی میداد و با این چشم پوشی از خود، به دیگران یاری میرساند.

اسرایی که تازه اسیر شده بودند، شرایط بسیار سختی را تجربه میکردند، با این حال، احسان را فراموش نمیکردند. عراقیها روزی دو وعده غذا میدادند و هفته ای دو بار کنار غذا دسر میدادند که یک بار یک عدد پرتقال و یک بار هم چند عدد خرما بود. در یکی از آسایشگاه ها مجروحی بود که حال خوبی نداشت و چند ترکش به بدنش اصابت کرده بود. او سهم دسر خود را میگرفت، اما نمیخورد و کنار میگذاشت. وقتی برادران بر اعمال او دقیق شدند، متوجه شدند که او سهم غذای خود را به مجروحی که حالش وخیم تر از خودش بود، میداد (نشر شاهد، ۱۳۸۶: ۵۲).

احسان اسرا تا حدی بود که با تمام فداکاریها در مورد دوستی و حق دوستی، خود را قاصر میشمردند و در این زمینه، بر دیگری سبقت میگرفتند. موقع وداع، با گریه از هم میخواستند که آنها را مورد عفو قرار دهند که نتوانستند حق دوستی آنها را به جا آورند و خود را مقصر و طرف مقابل را بری از خطا میدانستند (زاغیان، ١٣٧٥: ٩٣).

ب) اتحاد و همبستگی

ماهیت وحدتبخش دین، موجب انسجام بین اسرا میشد و بین آنها همکاری و تعاون ایجاد میکرد. اسلام تأکید کرده که مؤمنان برادر یکدیگرند و باید با یکدیگر متحد شوند. همسویی بین دین داران و اتحاد و همدلی که نسبت به هم دارند، انسجام اجتماعی را بین آنها ایجاد میکند. در اعتصابها وقتی تعدادی از اسرا شورش میکردند، بقیه هم با آنها همراه میشدند. در یکی از موارد، صدای الله اکبر از یکی از قاطع ها طنین انداز شد و به گوش بقیه رسید. در واکنش به آن، اسرای قاطع های دیگر هم یک صدا با آنها، الله اکبر گفتند و از هماهنگی ایجادشده انرژی گرفتند و با صدای رساتری الله اکبر گفتند. نیروهای ضدشورشی، خیلی سریع خود را به اردوگاه رساندند و نیروهای نظامی و زرهی، با تانک و تیربار و نفربر اطراف اردوگاه را محاصره کردند. دژبانها برای ساکت کردن آنها، با باتوم به میله های پنجره میزدند، اما اثری نداشت و اسرا قرآن روی سر گرفته بودند و شعار میدادند. اگرچه آنها از دلیل شعار دادن اطلاعی نداشتند، اما وظیفۀ شرعی و ملی خود میدانستند که انسجام و یکپارچگی خود را حفظ کنند (نوبرانی، ١٣٩١: ٢١٣).

برای اعتراض به عراقیها، اسرا بسیار منسجم و متحد عمل میکردند. گاهی پیش میآمد که به عنوان اعتراض به شرایط، کسی غذا نمیخورد. از آنجایی که عراقیها به اعتصاب غذا حساس بودند، موضوع را به افسر مافوق گزارش میدادند. بعد از گزارش هم ، تعدادی از نیروهای ضدشورشی باتوم به دست وارد اردوگاه میشدند و دستور میدادند که اسرا را ته اتاق جمع کنند و آنها را بزنند. در چنین مواقعی، بعد از چند دقیقه صدای الله اکبر در کل اردوگاه طنین انداز میشد. آنها در پاسخ صدای بلندگوها را زیاد میکردند تا صدای تکبیر در آن صداها گم شود. صدای تکبیر تا وقتی که نیروها بیرون بروند، ادامه داشت (میرزاده حسینی، ١٣٧٤).

گاهی عراقیها برای برهم زدن اوضاع بسیجیان و تضعیف روحیۀ آنان، تعدادی از اراذل و اوباش را از شهرها جمع میکردند و به اردوگاه میبردند و قصد داشتند که با اجرای موسیقی و رقص در بخش بسیجیان، آن را از تلویزیون عراق پخش کنند. برادران بسیج بعد از اطلاع از این موضوع، خود را آماده مقابله با آن میکردند و در مواجهه با گروه فیلم بردار، تکبیرگویان و با انبوهی از سنگ و چوب به سمت آنها حمله میبردند و آنها را وحشت زده وادار به فرار میکردند (محمدی، ١٣٨٣: ٢٠).

سرمایه اجتماعی موجب وحدتبخشی بین اسرا میشد. آزادگان وقتی از خاطرات خود میگویند، اتحاد و همدلی را مایۀ نجات خود میدانند و اگر اتحاد بین آنها نبود، از گرسنگی و تشنگی مرده بودند. اسرا برای احقاق حقوق خود، دست به شورش میزدند و در برابر تیراندازی عراقیها مقاومت میکردند. ثمرة این اتحاد این بود که به یک آزادی نسبی رسیدند (سوره مهر، ۱۳۷۰: ۷۲).

گاهی عراقیها برای تفرقه افکنی بین اسرا، بعضی از آنها را از صف خارج میکردند و بیرون میبردند تا بقیه فکر کنند که آنها خیال وطن فروشی دارند. اما این روش آنها هم مؤثر واقع نمیشد. همه اتفاق نظر داشتند که دشمنان اتحاد و همبستگیشان را هدف گرفته اند و نقشه شان این است که اسرا را نزد هم بدبین کنند. به این ترتیب برعکس آنچه که عراقیها تصورش را میکردند، اتحاد و همبستگی آن ها بیشتر شد و نقشۀ آنها کارگر نیفتاد (سفرگر، ١٣٩٠: ٦٧).

در اسارت افرادی که اشتراکی با یکدیگر نداشتند، با یکدیگر متحدانه زندگی میکردند. بین اسرا، فرقه ها و قومیت های مختلفی وجود داشتند. عراقیها از هر راهی وارد میشدند که اتحاد بین اسرا را از بین ببرند و بین آنها تفرقه ایجاد کنند. گاهی هم از طریق اختلاف قومیتی اقدام میکردند. اما اسرا همگی یک دل و یکپارچه بودند، مثلا زمانی که عراقیها قصد عملی کردن نقشه ای را داشتند، اتحاد و همدلی اسرا آنها را مجبور به عقب نشینی میکرد (سوره مهر، ۱۳۷۰: ۵۴).

مراسم عزاداری امام حسین (ع) هم در تقویت اتحاد اسرا بسیار مؤثر بود. در یکی از این مراسم، یکی از اسرا نوحه خوانی میکرد و بقیه مشغول سینه زنی بودند، ناگهان افسر عراقی سر رسید و دست نوحه خوان را گرفت و با خود به سمت خروجی برد. در واکنش به این عمل افسر، یکی دیگر از اسرا از جا برخاست و شروع به نوحه خوانی کرد. افسر عراقی مجدد برگشت و در حالیکه دست به کلت کمری خود برده بود، سیلی محکمی به او زد. اسرای دیگر با مشاهدة این وضعیت، با هم به صورت دسته جمعی شروع به نوحه خوانی کردند. افسر نگهبان و دوستانش که این وضعیت را دیدند، ترسیدند و پا به فرار گذاشتند و اسرا را به حال خود رها کردند. بعد از این ماجرا، عراقیها با ترسی که از اتحاد آنها در دل پیدا کرده بودند، دیگر کاری با آنها نداشتند و زندگی راحت تری داشتند (جباری، ١٣٧٣: ٤٣). فرماندة عراقی گفت: «من از شما تعجب میکنم، چقدر همبستگی دارید! کاش سربازان ما نیمی از ایمان و همبستگی شما را داشتند» (امین فرد، ۱۳۹۰: ۱۲۵).

حاجآقا ابوترابی در اتحاد بین اسرا، مهرة مهمی محسوب میشد و همیشه این موضوع را مدنظر داشت. ایشان پیش از آغاز سال ١٣٦٤ پیرمردها و ریش سفیدان را بسیج کرده بود تا بین آنهایی را که به هر دلیل با هم اختلاف داشتند، اصلاح و صلح و آشتی برقرار کنند. ایشان با همه اسرا با هر دین و مذهب و قشری برخورد یکسانی داشت و محور ایجاد وحدت و برادری بین اسرا بود (رجایی، ١٣٩١: ٢٤٨ – ٢٥٦).

٣. توجه به مؤلفه اخوت ایمانی در رفتار با دوستان در خاطرات آزادگان

مشارکت اجتماعی از شاخص های مهم سرمایه اجتماعی است. مشارکت اجتماعی در معنای وسیع، انواع کنش های فردی و اجتماعی را به منظور دخالت در تعیین سرنوشت خود و جامعه و تأثیر در فرایندهای تصمیم گیری در امور عام دربر میگیرد. به عبارت دیگر، مشارکت اجتماعی، کنش آگاهانه، داوطلبانه، جمعی و کم و بیش سازمانیافته است که در جهت اهداف، نیازها و منافع جمعی تجلی مییابد (غلامی علوی، ١٣٩٣: ٨٧).

مؤلفه اخوت ایمانی با کارکردهایی که دارد، احساس مسئولیت و همدلی را بین افراد جامعه القا میکند و موجب افزایش همکاری و مشارکت اجتماعی میشود. پیوند اخوت و برادری در جامعه ایمانی، محکم ترین و استوارترین پیوند است که از ایمان نشأت میگیرد. در واقع، جلوة اجتماعی ایمان، برادری بین آحاد جامعه مسلمین است. خداوند در قرآن مسلمانان را این گونه معرفی میکند: «انماالمؤمنون اخوه». حضرت رسول (ص) نیز به دلیل اهمیت بالای پیوند و همبستگی مسلمانان با یکدیگر بین آنها صیغه برادری جاری میکرد. دوستیهای دینی، برخلاف دوستیهای امروزه که سبک و سیاق غربی دارد، از نوع دوستیهای عمیق و پایدار است و هدفی جز خیرخواهی را دنبال نمیکند. در این گونه روابط، برخلاف دوستیهایی که فقط منفعت طلبی را هدف قرار میدهند، افراد دگرخواه هستند و روابط خود را بر پایۀ ترجیح دیگران بر خود قرار میدهند. اسرا در اسارت، به نحو احسن این پیوند را برقرار کرده بودند و با یکدیگر براساس عوامل برادری دینی رفتار میکردند. اولویت رفتاری اسرا کمک به هم نوع، فداکاری و عمل به نفع دیگری بود که به طرق و عناوین مختلف جلوه ظهور و بروز پیدا میکرد. این مؤلفۀ رفتاری درصدد جلب منافع جمعی است و به طور مستقیم بر سرمایه اجتماعی تأثیرگذار است. بر این اساس، این مؤلفه شامل : سه مؤلفه فرعی مهرورزی و عطوفت ، رفع نیازهای یکدیگر و تلاش در راه آن و فریادرسی و رفع گرفتاری یکدیگر است. این مؤلفه ها که کمک رسانی به دیگران را هدف قرار میدهند، عامل مهمی در شکل گیری سرمایه اجتماعی محسوب میشوند. این مؤلفه ها در خاطرات آزادگان دفاع مقدس جست وجو شده و نتیجۀ آن در عبارات ذیل آورده شده است.

الف) مهرورزی و عطوفت

طبق احادیث ، نرمخویی و مدارا با مردم، از اخلاق پیغمبر اکرم (ص) است و بسیار به آن تأکید شده است. دوست داشتن یکدیگر، به دیدار یکدیگر رفتن و بر یکدیگر خشم نگرفتن از سنت های نبوی است. این سری رفتارها، مشارکت اجتماعی را موجب میشود و زمینه مشارکت سیاسی را فراهم مینماید. ایجاد جو همکاری و مشارکت در یک جمع ، شبکه ای نیرومند از افراد را در کنار یکدیگر قرار میدهد که سرمایه اجتماعی را به نحو قابل توجهی افزایش میدهد.

ابوترابی نمونه عینی مهربانی و توجه به برادران دیگر بود. یکی از اسیران اردوگاه که از کشتیگیران قهار شمال کشور بود، به بیماری سرطان مبتلا و به حدی ضعیف شد که قادر به حرکت کردن نبود و با برانکارد او را جابه جا میکردند. حاجآقا ابوترابی بعد از سوت آمار، سراغ او میرفت و با کمک اسرای دیگر با برانکارد، او را به حیاط میبرد و به دور فلکۀ حیاط میگرداند. گاهی برای شاد کردن او، برایش جوک و لطیفه تعریف میکرد. گاهی هم مسئولیت کارهای شخصی او را به عهده میگرفت. او به معنای کامل با اسرا برادری میکرد. بعد از شهادت او، حاجآقا چنان متأثر شده بود که خیلی گریه میکرد و عراقیها با دیدن حال او گفتند: «هر کاری لازم میدانید برای شادی روح او انجام دهید.» حاجآقا ابوترابی برای بازسازی روحی اسرا پیشنهاد کرد که سه روز برای او عزا بگیرند (رجایی، ١٣٩١: ١١٣).

برادران اسیر آنقدر با یکدیگر الفت گرفته بودند که حاضر به ترک رابطه با یکدیگر نبودند و سعی داشتند رابطۀ خود را حفظ کنند؛ لذا مانند دوران صدر اسلام که برای تحقق عینی اصل برادری، پیمان اخوت میان برادران بسته میشد، با برادر دینی خود، صیغه برادری میبستند. یک روز چند نفر از دوستان صمیمی، نزد حاجآقا ابوترابی رفتند تا او بین آنها صیغه برادری را جاری کند، او هم قبول کرد و خودش هم دستش را روی دستانشان گذاشت و خطبه را خواند و همگی با هم برادر صیغه ای شدند. یکی از آنهاکه برادری نداشت، در اسارت، صاحب چند برادر شده بود (نظرزاده، ١٣٧٢: ٩٣).

اسرا فارغ از دین و مذهبشان، برخورد مهربانانه ای با هم داشتند و با لطف و صفا با یکدیگر برخورد میکردند. یکی از برادران اهل تسنن در اسارت بود. او که با حمله عراق، اثاثیه اش را به کرمانشاه منتقل کرده بود، در راه بازگشت به منطقه ی جنگی اسیر شده بود. او هرگز روحیه خود را از دست نمیداد و همیشه خدا را شکر میکرد. مردی مسن، باوقار و مهربان بود. او همیشه اسرا را مورد مهر و محبت قرار میداد و در اسارت به آنها روحیه میداد. او میگفت: «ما همه با هم برادریم و هم وطن. همه مسلمانیم و باید از اسلام دفاع کنیم» (حبیب پور، ١٣٨٦: ٣٨).

ابوترابی چنان برخورد مهربانانه ای داشت که همه را جذب کرده بود. سجادهای داشت که آن را زیر کمر یکی از مجروحان انداخت و خود روی زمین نماز خواند. نیمه شب که میشد، دو رکعت نماز به جا میآورد، سپس به سمت بچه ها میآمد و دست و پایشان را ماساژ میداد. موقعی که عراقیها میخواستند اسرا را سوار اتوبوس کنند، آنها را بغل میکرد و در اتوبوس قرار میداد. علاوه بر آن، با اینکه عراقیها به او بی احترامی میکردند و به درخواستش گوش نمیکردند، با این حال، برای اسرا از عراقیها درخواست آب میکرد (رجایی، ١٣٩١: ٥٤).

آنها به کسانی که روحیه شان در اسارت، بیشتر آسیب دیده بود، توجه بیشتری نشان میدادند.

در اسارت پیرمردی بود که بسیار منزوی و گوشه گیر بود. اسرا تصمیم گرفتند برای اینکه او را از انزوا در بیاورند، برایش جشنی ترتیب دهند؛ با امکانات آسایشگاه برای او کیک درست کردند و دور هم جمع شدند، تا از حالت انزوا خارج شود ( نشر شاهد، ١٣٨٦: ٦٣).

اسرا همچنین به حال مجروحان بدحالی که عراقیها فکری برای درمان آنها نمیکردند، ترحم نشان میدادند و به آنها عنایت ویژهای داشتند. عدهای از اسرای عملیات والفجر ٨ که در فاو اسیر شده بودند، به جمع اسرا اضافه شدند. یکی از این اسیران، فردی بود که از ناحیه سر و صورت و دست ها مجروح شده بود، موج انفجار هم داشت که باعث میشد گاهی کنترل از دستش خارج شود. اسرا او را گوشۀ اتاق گذاشته بودند و به او غذا میدادند. کم کم زخم هایش عفونی شد. یکی از اسرا با نگهبانها صحبت کرد و به آنها فهماند که حالش خیلی بد است. اما آنها جدی نگرفتند و به او گفتند که دخالت نکند و به اصطلاح خودشان رفتند و وسایل پانسمان آوردند که فقط شامل چسب زخم بود. آنها در اوج لطافت و مهربانی به نگهبانها گفتند: «او قادر به تکان خوردن نیست، ما حاضریم چهار نفری او را تمیز کنیم.» چهار نفری او را روی دست نگه میداشتند و نفر پنجم او را نظافت میکرد (حمزه ای، ١٣٨٦: ٥٤).

در اسارت به هر طریقی سعی میکردند با یکدیگر روابط عاطفی برقرار کنند و حقیقتا در این مسیر، برادر دینی به معنای واقع کلمه بودند. عدهای به کارهای دستی و هنری روی آورده بودند و سعی در بهبود وضع موجود و امکانات آسایشگاه داشتند، عدهای هم مخلصانه و خودجوش، کارهای نظافت و شستن ظروف آشپزخانه را به عهده گرفته بودند. علاوه بر این، حاجآقا ابوترابی تدبیری اندیشیده بودند که روزهای پنج شنبه و جمعه به صله رحم بپردازند و یکدیگر را یاری و با هم همدردی کنند. نمایندگان صلیب سرخ از این روحیه بالای ایرانیها تعجب میکردند (سلیمی و دیگران، ١٣٧١: ٣٨).

عراقیها گاهی برای شکنجه کردن اسرا، آنها را دو به دو مقابل یکدیگر قرار میدادند و میگفتند: «یکدیگر را بزنید.» در یکی از این موارد پیرمرد پنجاه ساله ای را روبه روی نوجوان شانزده ساله قرار داده بودند و به آنها میگفتند به یکدیگر سیلی بزنند، اما آنها به یکدیگر خیره شده بودند. عراقیها تعدادی را با کابل مجروح میکردند. در این طور موارد هر یک به دیگری میگفت: «بزن اشکال ندارد، دست زور و اجبار است.» نهایتا به آرامی، دست خود را به صورت یکدیگر میزدند. گاهی هم یکدیگر را در آغوش میگرفتند و گریه میکردند. اما سربازان عراقی با خشونت به جان آنها میافتادند و با کابل و شلاق آنها را میزدند (نشر شاهد، ١٣٨٦: ٩٦).

ب) رفع نیازهای یکدیگر و تلاش در راه آن

ایثار و ازخودگذشتگی، با ترک منافع شخصی و عمل به سود منافع جمعی، تولید سرمایه اجتماعی میکند. توجه به غیر و رفع نیازهای جمعی، همکاری مورد نظر دینی را فراهم میکند.

وجود این خصیصه در آزادگان، با ایجاد شبکۀ دوستی فوقالعاده قوی، باعث میشد که اسرا نسبت به رفع نیازهای یکدیگر کوشا باشند. روحیۀ خدمت به دیگران در اسرا باعث میشد که آنها در خدمت به برادر اسیر خود، منیت را از بین ببرند و بدون اینکه کوچک ترین توجهی به پست و مقام خود داشته باشند، خود خالصانه عهدهدار کارها و مسئولیت ها میشدند. یک نمونه از این دست افراد، حاجآقا ابوترابی بود. او داوطلبانه اتاق را تمیز میکرد، سرویس بهداشتی را تمیز میکرد و وسایل خوراکی را به آشپزخانه جابه جا میکرد. این روحیۀ خدمت به دیگران در او، چون با صدق نیت انجام میشد، تأثیر مثبتی بر دیگران داشت و آنها را به خدمت تشویق میکرد، طوریکه از یکدیگر سبقت میگرفتند (کیانی، ١٣٨٩: ٢٣).

در اسارت، اسرا کارهایی را داوطلبانه انجام میدادند که در حالت عادی، در صورتی که آنکار را به کسی محول میکردند، با اکراه از عهده آن برمیآمد. یکی از برادران که مسئول اردوگاه بود، مسئولیت نظافت سرویس بهداشتی را برعهده گرفته بود. او با دستش، سرویس بهداشتی را تمیز میکرد. اطرافیان از مشاهدة چنین کاری حالشان به هم میخورد، اما او بدون اینکه اکراه، این کار را انجام میداد و کار همیشگیاش بود. مهندس زردبانی، یکی از همراهان مهندس تندگویان، با آن مقام و عنوان کشوری، خود به صورت داوطلبانه، مسئول حمل پیت آسایشگاه شده بود و با دست خودش، سطل را تمیز میکرد و برای استفاده شب بعد به آسایشگاه برمیگرداند (رضوی نیا، ١٣٨١: ٨٨).

مورد دیگر از یاریرسانی اسرا، شخصی بود که وسواس داشت و به همین دلیل، اکثر اوقات پاچه شلوار و آستین پیراهنش بالا بود، اما با وجود این، همیشه سخت ترین کارها را به عهده میگرفت و به هر طریقی سعی در یاری رساندن به دیگران داشت. او برای کمک به اسرای زندانی که آنطرف دیوار بودند و برای ارتباط با آنها باید از روی دیوار و سیم خاردار که اسرا راهش را باز کرده بودند، عبور می کرد. او برای قضای حاجت اسرای زندانی، نایلون ضخیمی را برمیداشت و برای زندانیان میبرد و برای آنکه به آن طرف دیوار برگردد، باید دو دستش را به شخصی که بالای دیوار ایستاده بود، میداد تا او را به سمت خودشان برگرداند. به همین دلیل، به ناچار نایلون را به دندان میگرفت (شیردل، ١٣٨٧: ١٨٧).

اسرا به بهترین نحو به برادران و هم اردوگاهیهای خود اکرام میکردند و در خدمت آنها بودند. یکی از اسرا را به اندازهای مورد ضرب و شتم قرار داده بودند که بازویش ورم کرده بود و نمیتوانست دستش را از آستینش بیرون بیاورد و چون در این وضع، قادر به انجام دادن کاری نبود، برادران دیگر، لباسهایش را میشستند (رجایی، ١٣٨٥: ١٦٠).

اسرا برای رساندن آب به برادران خود، حاضر بودند که سرشان شکسته شود. در یک خاطره از اسرا آمده که در یک سلول کوچک، تعداد زیادی اسیر را جا داده بودند. یک افسر عراقی، جلو در سلول ایستاده بود و یک پارچ آب در دست داشت. یکی از اسرا با زبان اشاره به افسر گفت که پارچ را به او بدهد، اما نپذیرفت و پارچ را به او نداد. او هم پارچ را از دستش قاپید. سرباز کناریش با چوب بر سرش زد و سرش شکست و خون از آن جاری شد. به هر ترتیبی بود، پارچ آب را به دست برادران رساند و اجازه گرفت که برود و سرش را بشورد. بعد از ده دقیقه، اجازه این کار را به او دادند که برود. جراحت سرش را شست و از این موضوع خرسند بود که برادران از آن آب مینوشند، چون با این آب، جان چند نفر در آن روز نجات پیدا کرد (فروغی، ١٣٧١: ٣٥).

یکی از اسرا به نام دکتر مسعود، برای اینکه به مداوای اسرا کمک کرده باشد، خود را به عراقیها معرفی کرده و توانسته بود اعتماد آنها را جلب کند. او از داروخانه، داروهای مورد نیازشان را تهیه و گاهی به برادران کمک میکرد که بتوانند داروهایی را که لازم دارند، از داروخانه بردارند. به این ترتیب بود که یک داروخانه مخفی تشکیل شد که ١٠ تا ١٥ شعبه داشت و آنها هم داروها را در لباس خود مثلا در زیر یقه پیراهن یا درز شلوار جاسازی میکردند تا موقع تفتیش، کسی لو نرود. اگر هم کسی لو میرفت، میگفت من مریض دکتر مسعود هستم. دکتر مسعود هم حرفش را تأیید میکرد. برای رفع مشکل دندان درد برادران هم دکتر مسعود و همکارانش برای لوازم دندانپزشکی، دست به ابتکار زدند. آنها از سیم خاردار اطراف حیاط استفاده کردند و آن را صاف و از آن به عنوان مته دندانپزشکی استفاده کردند (شیردل، ١٣٨٧: ۱۹۲).

اسرا کارهای نظافتی و مراقبتی از برادران مجروح را شخصا به عهده میگرفتند تا اینکه بهبود پیدا میکردند. یکی از برادران را به انفرادی بردند و سخت او را تحت شکنجه قرار دادند و پیکر نیمه جان او را بعد از هفتاد روز برگرداندند و امیدی به بهبود حال او نبود. در این حال، یکی از اسرا داوطلبانه مسئولیت مراقبت از او را به عهده گرفت و یک ماه از او پرستاری کرد تا اینکه کم کم حالش بهبود یافت (نشر شاهد، ١٣٨٦: ٢٠٤).

وقتیکه اسرا به کمک احتیاج داشتند، برادرانشان از آنها فریادرسی میکردند. مورد دیگر از این نمونه خاطرات، دو نفر از بچه های گیلان بودند که با هم اسیر شده بودند. یکی از این دو نفر بیماری روحی گرفته بود و اصلا تعادل روحی نداشت. علاوه براین، دچار اسهال و بیماریهای عجیب و غریبی بود. در این حالت دوستش از هیچ کمکی برای او دریغ نداشت و مانند یک پرستار از او مراقبت میکرد و نظافتش را انجام میداد. دوست موجیاش به جای تشکر، او را کتک میزد، اما با تمام اذیت ها، او همچنان از دوستش پرستاری میکرد (سفرگر، ١٣٩٠: ٢٢).

بعضی از اسرا با نهایت ایثار و تمام آنچه که در دست داشتند و در کمال مهربانی از برادران بیمار مراقبت میکردند. یک بار یکی از اسرا سخت مریض شده و سه روز در جایش افتاده بود.

آب به زحمت از گلویش پایین میرفت. از دارو و درمان هم خبری نبود. برادران در این وضعیت سه روز از او با مهربانی تمام پرستاری کردند. یکی از برادران سرش را به روی زانویش میگذاشت و نان خشک را که جیرة غذایی هر روزشان بود، در آب خیس میکرد و به زحمت آن را در دهانش میگذاشت (مقیسه ، ١٣٧٢: ٩٧).

در اسارت، اسرایی که حقوق بیشتری داشتند، به اسرای دیگر کمک میکردند. بیمارستان اردوگاه با کمک های اسرا، صاحب بودجه ای شده بود که نیاز اسرا را تأمین میکرد. این بودجه توسط اسرا تأمین میشد و آنها که حقوق بیشتری داشتند، مانند افسران، کمک بیشتری به این صندوق میکردند. دکتر مجید، شخصیتی بود که با کمترین امکانات، بیشترین خدمات را به اسرا ارائه میکرد. او وقتی متوجه میشد اسرا نیاز به مواد غذایی دارند، کیسه ای پر از خوراکی میفرستاد که شامل خرما، پنیر و… بود (بنده خدا، ١٣٧٨: ١٠١).

گاهی اوقات هم با پیراهن تن خود ایثار میکردند و آن را در راه رفع نیاز برادر خود میدادند. به جرم نماز و دعا و قرآن، دژبان ها بر سر اسرا ریخته بودند و وقتی خوب خسته شدند، به اشارهی افسر، آنجا را ترک کردند. با اینکه بر اثر این ضرب و شتم، خیلیها مجروح شده بودند و درد داشتند، اما اثری از آه و ناله نبود. ناگهان صدای یکی از اسرا توجه همه را به خود جلب کرد. در حالیکه سعی میکرد نشاط و شادمانی در صدایش موج بزند،گفت: «برادرانی که میخواهند زخم هاشون رو پانسمان کنند، باند هست؛ البته آنهایی که مجروحیت بیشتری دارند، در اولویت هستند». او زیرپیراهنش را در آورده بود و به حلقه های موازی و مساوی تقسیم کرده بود و با لبخند میگفت: «به این میگن باند اضطراری»! (عاکف، ١٣٨٤: ٥٨).

در اردوگاه موصل، اسرایی که از درجه بالای نظامی برخوردار بودند و داوطلبانه لباس بیماران و ناتوانان را میشستند و پیرمردها را حمام میکردند. یکی از سربازها میگفت: «مادرم شیرش را حرامم میکند، اگر یکی از اسرا، کاری داشته باشد و من در حل مشکل او تلاش نکنم» (رئیسی، ١٣٧٢: ٧١).

عراقیها اسرا را در شرایط سخت و تنگنا قرار میدادند تا الفت بین آنها را از بین ببرند و آنها را نسبت به یکدیگر بیتفاوت کنند، اما اسرا همیشه در این مواقع، امید آنها را ناامید میکردند. در یکی از خاطرات، اسرا بعد از یکی دو ساعت پیادهروی، به سوله هایی رسیدند. وارد یکی از این سوله ها شدند، کف سوله پر از لجن بود. برادرانی که مجروح بودند، توان آن را نداشتند که بایستند، ولی از طرفی میترسیدند زخم هایشان عفونی شود و کار دستشان بدهد. به هرحال بعد از گذشت یک ساعت، همه مجروحان روی نجاسات نشسته بودند. در سوله باز شد و یک کیسه نان برای چهار اتوبوس اسیر به داخل سوله پرتاب شد. آنها قصدشان این بود که اسرا را به جان هم بندازند. غافل از آنکه آنها نان را بین برادران زخمی تقسیم کردند. نانها را تکه تکه میکردند و در دهانشان میگذاشتند (دوستکامی، ١٣٩١: ٢٧٥).

ج) فریادرسی و رفع گرفتاری یکدیگر

مذهب با الزام به توجه به دیگران و از خودگذشتگی، شبکه اجتماعی موردنظر سرمایه اجتماعی را به وجود میآورد که در امور یکدیگر اهتمام میورزند و پیوستگی بین آنها موجب میشود که با نهایت ایثار با یکدیگر رفتار کنند و این پیکره واحد، با امکانات مادی و معنوی خود، تا جایی که میتواند از هیچ کوششی برای رفع گرفتاریهای دیگران فروگذار نیست. عراقیها به بهانه های مختلف، اسرا را کتک میزدند. علاقه ای که بین اسرا بود، باعث میشد تا برای کتک خوردن، بر یکدیگر پیشی بگیرند و داوطلب شوند. آنها جان خود را در کف میگرفتند و ایثارگرانه درد و رنج را از برادرانشان دور میکردند. در ماه های اول اسارت، اسم اسرا روی پیراهنشان نوشته نشده بود و به همین دلیل ، عراقیها شناخت درستی نسبت به اسرا نداشتند.

عراقیها شب ها اسرا را به طرف پنجره میکشاندند و به بهانۀ آب خوردن و یا توالت رفتن شبانه اسمشان را میپرسیدند و صبح فردا، اسامی را صدا میزدند و برای تنبیه کردن میبردند. یک روز صبح، عراقیها اسم اسیری را صدا زدند که مریض بود. دوستش که میدانست او توان تنبیه شدن ندارد، به جای او از جای برخاست و برای تنبیه شدن با عراقیها رفت (شیردل، ١٣٨٧: ١٧١).

مورد دیگر، در اردوگاه موصل بود، یک روز اسامی تعدادی از اسرا را خواندند و گفتند که دستور اعدام آنها توسط صدام صادر شده است. بعد از آن، مأموران عراقی سراغشان رفتند وآنها را با خود به اتاقی بردند. سپس سربازانی قویهیکل وارد شدند و گفتند: «دستور داریم ابتدا به هر کدام از شما صد ضربه شلاق بزنیم و بعد حکم اعدام را اجرا کنیم.» همه از ماجرایی که پیش آمده بود، در حیران بودند، تا اینکه حاجآقا ابوترابی پیش دستی کرد و گفت : «با بقیه کاری نداشته باشید و شلاق آنها را به من بزنید.» سرباز عراقی از جثۀ کوچک حاجآقا خنده اش گرفت و گفت: «اگر دو ضربه به تو بزنم، میمیری!» حاجآقا گفت : «شما بزنید، اگر مردم که مردم، اما اگر زنده ماندم، بقیه را آزاد کنید». آنها این شرط را پذیرفتند و با شلاقهایی از جنس سیم مسی شروع به زدن کردند. ضربه های این شلاقها چنان کاری بودند که قویترین افراد زیر این شلاقها دوام نمی- آوردند. پنج ضربه که زدند، دیدند ایشان زیرلب ذکر میگوید. افسر دستور داد که دست نگه دارند و بعد پیراهن ایشان را بالا زد و با کمال تعجب دید که آثاری از شلاق دیده نمیشود. گفت: «این آدم معمولی نیست، نزنید» (رجایی، ١٣٩١: ٧٣).

در بعضی مواقع پیش میآمد که یک نفر خود را فدای جمعی کند و برای اینکه گرفتاری را از آنها بردارد، به جای همۀ آنها شکنجه شود. سرباز عراقی به آسایشگاه آمده بود و با نهایت خشونت میپرسید: «چه کسی عکس صدام را پاره کرده و روی زمین سرویس بهداشتی ریخته است.» هیچ کس جواب نمیداد و سکوت سنگینی بر فضا حاکم شده بود. اسرا را زیر شکنجه بردند و تهدید میکردند که اگر عامل این کار مشخص نشود، از آب و غذا خبری نیست. بعد از یک هفته مقاومت، از شدت گرسنگی و تشنگی، همگی کف آسایشگاه دراز کشیده بودند و توان حرکت نداشتند. تا اینکه یکی از برادران که دیگر تحمل ناراحتی اسرا را نداشت، همه چیز را به گردن گرفت. عراقیها کل اردوگاه را به صف کردند و دستور دادند یک اجاق گاز و یک حلب قیر هیجده کیلویی بیاورند و قیر را آب کنند، آنگاه قیر جوشیده را روی سر برادر اسیر بریزند. قیر را سرازیر کردند و او یک یا حسین کوبنده گفت و در دم به شهادت رسید (نشر شاهد، ١٣٨٦: ١٥١ و ١٥٢).

اسرا تا جایی که میشد، ایثار و فداکاری کرده، از برادران خود گرهگشایی میکردند. یکی از اسرا با اینکه میدانست تنبیه خواهد شد، دوست بیمارش را، با هر شرایطی بود، به بهداری رساند. او بر اثر شکنجه به اسهال خونی مبتلا شده بود، اما هیچ کس جرأت نمیکرد، او را به بهداری ببرد، چون با کابل و باتوم عراقیها مواجه میشد. آنها طوری با اسرا برخورد میکردند که کسی جرأت کمک به همدیگر را نداشته باشد. اما با هر شرایطی بود، او تصمیمش را گرفته بود که به برادر بیمار خود کمک کند، حتی اگر به قیمت جانش تمام شود و زیر شلاق بمیرد. او که دیگر تحمل دیدن آن وضعیت را نداشت، بیمار را روی شانه اش گذاشت و به بهداری برد و او را روی تخت خواباند و کمک کرد که به او سرم وصل کنند. گفتند باید اینجا بماند و تحت نظر باشد. او را گذاشت و به سمت آسایشگاه روانه شد. به محض اینکه پا را بیرون از بهداری گذاشت، عراقیها روی سرش ریختند و با باتوم به جانش افتادند و طوری زدند که قادر به حرکت نبود. با هر زحمتی بود، با سر و روی خونین خود را به آسایشگاه رساند (امامی، ١٣٨٩: ٨٧).

سرمایه اجتماعی، شبکه ها و پیوندهایی ایجاد میکرد که باعث حمایت های روحی آنان از یکدیگر میشد. اسرا گاهی با نمایش اجرا کردن یا برگزاری مسابقات، سعی در رفع هموم از برادران خود داشتند. چند نفر از اسرا برای سرگرمکردن بقیه، مسابقه نام و نشانها را بین آنها اجرا میکردند. اما در پایان دورة اسارت، دیگر موفق به اجرای این مسابقات نمیشدند. خبر انتقال و جابه جایی اسرا و بردن آنها به یک اردوگاه دیگر و اینکه طبق معمول، هنگام ورود به اردوگاه باید از دالان مرگ عبور میکردند، اسرا را غمگین کرد؛ [طوری که ] حتی با برنامه فوتبال گل کوچک هم خوشحال نمی شدند: تا اینکه یک شب، یک جوان بسیجی نزد مجریان مسابقات آمد و گفت:

«برادران را رها نکنید. شب ها موقع خواب، برای بچه ها برنامه اجرا کنید، داستان، خاطره و یا هر برنامه مذهبی که میتوانید اجرا کنید تا بچه ها موقع خواب به فکر فرونروند» (جعفری، ١٣٩٠: ٣٩).

یکی از پزشکان اسارت، به نام دکتر مجید، فرشته نجات لقب گرفته بود. او تک تک بالای سر مجروحان میرفت و با شوخی و خنده به آنها روحیه میداد. اگر او نبود بسیاری از اسرا در همان بدو ورود به اردوگاه جان خود را از دست میدادند. مراقبت های او و آرامشی که به مجروحان میداد، باعث بهبودی حال آنها میشد (خدایگانی، ١٣٧١: ٣٥).

دادن روحیه به اسرایی که در بند اسارت و امید خود را از دست داده بودند، لطف بزرگی در حق آنها بود. یکی از اسرا خیلی منزوی بود و تحمل اسارت برای او بسیار سنگین بود. یکی از برادران به سختی توانست به او نزدیک شود و پای صحبت هایش بنشیند. وقتی شرح حال خود را گفت که یک سرباز وظیفه بوده و چطور ابتدا به دست کومله ها اسیر شده و بعد به طرز عجیبی اسیر دست عراقیها شده است، به او حق داد که آنقدر ناراحت باشد. همان روز به حاجآقا ابوترابی مراجعه کرد و گفت: «آن اسیر شرایطش با بقیه فرق میکند و باید بیشتر از بقیه ، هوایش را داشته باشید.» از آن به بعد، ایشان هر روز یک ساعت با او صحبت و به زندگی امیدوارش میکرد.

بر اثر این صحبت ها، کم کم از آن حالت رخوت و افسردگی خارج و در ادامۀ اسارت، حافظ کل قرآن شد و زبان انگلیسی را هم یاد گرفت (عاکف، ١٣٨٣: ٢٤٢).

جمع بندی

مدل مفهومی مؤلفه های جمعی فرهنگ ایثار و شهادت در خاطرات آزادگان

مدل مفهومی مؤلفه های جمعی فرهنگ ایثار و شهادت در خاطرات آزادگان.JPG

جدول ١- منابع الگوی مفهومی تحقیق

منابع الگوی مفهومی تحقیق.JPG

نتیجه گیری و پیشنهادها

بدیهی است روابط بین فردی اسرا که در اعتقادات مذهبی آنها ریشه داشت و به طور کل بیانگر وجود فرهنگ ایثار در جامعه است، سرمایه اجتماعی بزرگی محسوب میشد. همانطور که از خاطرات موجود در این حوزه برمیآید، تنها چیزی که بعد از توکل بر خدا، تحمل اوضاع سخت اسارت را تحمل پذیر میساخت، به وجود همین شبکه ها و پیوندهای عاطفی بوده است.

فرهنگ ایثار و شهادت به عنوان فرهنگی غنی که مؤلفه های رفتار جمعی مثبتی را دربر میگیرد، با انسجامبخشی و ایجاد مشارکت و همکاری و همچنین با نظارت همگانی و نگرانی در مسائل عمومی، گام مؤثری در افزایش سرمایه اجتماعی برمیدارد و رشد شبکه های انسانی را به بهترین وجه سبب میشود. مؤلفه های فرهنگ ایثار و شهادت، با رشد شاخص های سرمایه اجتماعی، در نهایت، سرمایه اجتماعی عظیمی را به بار می آورد.

مؤلفۀ ارشاد با مصادیقی که آورده شد، بعد نظارت همگانی و نگرانی در مورد مسائل عمومی را پوشش میداد. مؤلفۀ حسن سلوک، سبب ایجاد همبستگی و انسجام اجتماعی در جمع آزادگان میشد و مؤلفۀ اخوت ایمانی، با توصیه های دینی به برادران دینی، شبکۀ گستردهای را ایجاد میکرد که مشارکت و همکاریهای اجتماعی را رهبری و هدایت میکند. نهادینه شدن این فرهنگ در جامعه، انقلابی ایجاد میکند که با تحول در نظام اداری و ارتباطات بین فردی، افزایش سرمایه اجتماعی را رقم میزند. این مهم اتفاق نمیافتد، مگر با تبدیل این فرهنگ آرمانی به فرهنگ مطلوب کشور و تلاش در جهت تقویت و ترویج هرچه بیشتر آن.

در این زمینه، باید ابعاد و اشکال مختلف فرهنگ ایثار و شهادت و مؤلفه های آن به عنوان سرمایه اجتماعی در جامعه و سبک زندگی نسل جوان هرچه بیشتر ترویج شود و از امکانات موجود تمام سازمانعل و ارگانهای آموزشی – فرهنگی در بهترین شکل و قالب های هنری و تربیتی بهره گرفته شود. در این زمینه ، برای نمونه پیشنهادهای زیر ارائه میشود:

– تدوین دایره المعارف فرهنگ ایثار آزادگان ؛

– نمایش هرچه بیشتر این روحیه آزادگان در قالب فیلم ها و نمایش ها؛

– انجام دادن پایاننامه ها و طرحهای تحقیقاتی درباره تک تک مؤلفه های فرهنگ ایثار در بین آزادگان و تسهیل این گونه فعالیت های پژوهشی؛

– ترویج و انتقال این فرهنگ به نسل نوجوان و جوان در قالب کتابهای درسی؛

– شناسایی و معرفی آزادگان برتر در حوزه فرهنگ ایثار برای هر کدام از مؤلفه ها.

فهرست منابع

الف – فارسی

١. احد طجری، علیمحمد و حسین یحیوی (١٣٨٨). دوره درهای بسته به روایت اسیر شماره ٢٩٦١. تهران: روایت فتح.

٢. امامی، اسماعیل و مریم احدپور (١٣٩٠). ساعت ١:٢٥ شب به وقت بغداد: خاطرات اسیر آزادشده ایرانی عادلخانی. تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی.

٣. امین فرد، احمد (١٣٩٠). نامه های پست نشده. رشت: فرد.

٤. آمدی، عبدالواحدبن محمد (١٣٦٦). شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و دررالکلم. تهران: دانشگاه تهران.

٥. بنده خدا، رضا (١٣٧٨). گداخته (خاطرات اسیر آزادشده ایرانی مهندس محمدعلی زردبانی). تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی.

٦. تاجبخش، کیان (١٣٨٤). سرمایه اجتماعی: اعتماد، دموکراسی و توسعه. تهران: نشر شیرازه.

٧. جباری، جلیل (١٣٧٣). قصه اسارت. سازمان عقیدتی- سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران.

٨. جعفری، مجتبی (١٣٩٠). شهرزاد اسارت: داستانهای سرهنگ آزاده نظامالدین یزداندوست. تهران: سوره سبز.

٩. حبیب پور، سیدحبیب (١٣٨٦). رؤیای صادقه. تهران: پیام آزادگان.

١٠. حسینی پور، سیدناصر (١٣٩٠). پایی که جا ماند: یادداشت های روزانه سیدناصر حسینی پور از زندانهای مخفی عراق. تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی.

١١. حمزه ای، محمدمراد (١٣٨٦). آزادگی در اسارت: خاطرات آزاده جانباز محمدمراد حمزه ای. تهران: پیام آزادگان.

١٢. خدایگانی، حسینعلی (١٣٧١). فصل بلند غربت. تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی.

١٣. دادگر، یدالله و محمدباقر نجفی (١٣٨٥). «سرمایه اجتماعی و بازتولید آن در عصر پیامبر اسلام». اقتصاد اسلامی. س ٦. ش ٢٤.

١٤. درخشه، جلال و محسن ردادی (١٣٩٠). «کژکارکردهای سرمایه اجتماعی و نقش دین در بهبود آن». پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. س ٢. ش ١.

١٥. دوستکامی، فاطمه (١٣٩١). سرباز کوچک امام(ره): خاطرات مهدی طحانیان. تهران: پیام آزادگان.

١٦. رجایی، غلامعلی (١٣٩١، ج ١). سیره ابوترابی. تهران: پیام آزادگان.

١٧. رجایی، غلامعلی (١٣٨٥، ج ١). فرهنگ آزادگان. تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، معاونت پژوهشی و آموزشی.

١٨. رحمانیان، عبدالمجید (١٣٨١). حماسه های ناگفته. تهران: پیام آزادگان.

١٩. ردادی، محسن (١٣٨٩). منابع قدرت نرم؛ سرمایه اجتماعی در اسلام. تهران: دانشگاه امام صادق(ع).

٢٠. رضوینیا، محمد (١٣٨١). رزمنده مهاجر (زندگینامه و خاطرات جنگ و اسارت سردار سپاه اسلام حاج قربانعلی بازرگان قائم مقام فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نوشهر و چالوس). قم: نسیم هدایت.

٢١. رئیسی، رضا (١٣٧٢). اسیر شماره ٠٣٣٩. تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی.

٢٢. زاغیان، اصغر (١٣٧٥). در محراب اسارت. تهران: دفتر انتشارات اسلامی.

٢٣. زمزم هدایت (١٣٨٣، ج٢). زمینه های قیام امام حسین (ع). قم : زمزم هدایت.

٢٤. سفرگر، حنانه (١٣٩٠). زبان مادری صبر: آزادگان سرفراز گیلانی. رشت: حرف نو.

٢٥. سلیمی، محمد و دیگران (١٣٧١). بالهای سوخته. تهران: دفتر حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس.

٢٦. سوره مهر (١٣٧٠). بیست و پنج خاطره. تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی.

٢٧. سوره مهر (١٣٧٤). اردوگاه آیینه ها. تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی.

٢٨. شانکی، مریم (١٣٧٢). روزنه ای به آسمان. تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی.

٢٩. شاوی، علی (١٣٨٧، ج ٥). با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه. ترجمه عبدالحسین بینش. قم: سخن گستر.

٣٠. شریفی، اسماعیل (١٣٧٨). تحول در اسارت. تهران: مؤسسه فرهنگی نشر رامین.

٣١. شریف الرضی، محمدبن حسین (١٣٧٩، ج ١). ترجمه و شرح نهج البلاغۀ فیض الاسلام. تهران: تألیفات فیض الاسلام.

٣٢. شیردل، حسن (١٣٨٧). شب موصل: خاطرات اسیر آزادشده محمدحسین منصف. تهران: سوره مهر.

٣٣. صولتی، حسن (١٣٧٦). «جامعه شناسی اسارت (بررسی فرایند اجتماعی شدن و شکل گیری شخصیت اجتماعی اسیر در اردوگاه)». پایاننامه کارشناسی ارشد. مشهد: دانشکده ادبیات و علوم انسانی دکتر علی شریعتی.دانشگاه فردوسی.

٣٤. طبرسی، علی بن حسن (١٣٧٩). مشکاه الأنوار. ترجمه هوشمند و محمدی. قم: دارالثقلین.

٣٥. عاکف، سعید (١٣٨٣). حکایت زمستان. انتشارات کاتبان.

٣٦. عاکف، سعید (١٣٨٤). نسیم تقدیر. تهران: جنات فکه، مؤسسه شهید آوینی.

٣٧. علامه ، سیدمحسن (١٣٧٢). روایت زخم. تهران: معاونت تبلیغات و انتشارات نیروی زمینی.

٣٨. غفاری، زاهد و خاکزاد، ملیحه (١٣٨٦). «بررسی و تبیین عوامل مؤثر در ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در میان دانشجویان دانشگاه شاهد». مجموعه مقالات همایش ملی ترویج فرهنگ ایثار و شهادت. اصفهان: دانشگاه اصفهان.

٣٩. غلامی علوی، منصوره (١٣٩٣). «مطالعه ابعاد اجتماعی فرهنگ ایثار و شهادت به مثابه سرمایه اجتماعی». پایاننامه کارشناسی ارشد. دانشکده علوم انسانی. دانشگاه شاهد.

٤٠. فروغی، محمدقاسم (١٣٧١). چون اسرای کربلا. تهران: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس.

٤١. فصیحی، امانالله (١٣٨٩). اسلام و سرمایه اجتماعی: با تأکید بر روحیه فرهنگی. تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.

٤٢. مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی (١٣٦٤، ج ٢). بحار الأنوار. ترجمه موسوی همدانی. تهران: کتابخانه مسجد ولیعصر.

٤٣. محدثی، جواد (١٣٧٤). فرهنگ عاشورا. قم: نشر معروف.

٤٤. محمدی، مجید (١٣٨٣). حدیث آزادگی (خاطرات برگزیده آزادگان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی). تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

٤٥. مقیسه، محمدحسن (١٣٧٢). آزادگان بگویید ١ و ٢. تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی.

٤٦. مولودی، مسعود (١٣٨٣). آزادی در اسارت. تهران: رضوان پرتو.

٤٧. مهدویکنی، محمدرضا (١٣٧١). نقطه های آغاز در اخلاق عملی. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

٤٨. مؤسسه فرهنگی قدر ولایت (١٣٨٦). سیره اجتماعی پیامبر اعظم (ص). تهران: قدر ولایت.

٤٩. مؤسسه فرهنگی قدر ولایت (١٣٨٥). قیام و حیات حسینی (ع). تهران: قدر ولایت.

٥٠. میرزازاده حسینی، سیدرضا (١٣٧٤). رهایی در فکه. تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی.

٥١. نشر شاهد (١٣٨٦). شکوه مقاومت: گزیده خاطرات آزادگان آموزش و پرورش. تهران: نشر شاهد.

٥٢. نظرزاده، داریوش (١٣٧٢). گرگهای صحرا. تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی.

٥٣. نعمت اللهی، زهرا و همکاران (١٣٩٢). «بررسی عوامل مؤثر بر سرمایۀ اجتماعی (اعتماد، انسجام و مشارکت اجتماعی)». فصلنامه مدیریت نظامی. س ١٣. ش ٥٠.

٥٤. نوبرانی، امیر (١٣٩١). رنج و گنج. تهران: پیام آزادگان.

٥٥. نیری، حسین (١٣٨٢). بزرگمرد کوچک : خاطرات شفاهی قنبرعلی بهارستانی. تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی.

ب- الکترونیکی

٥٦. آقامحمدی، علی و مقدمی، مجید (١٣٩٠). «بررسی انگیزه های شهادتطلبی از دیدگاه جامعه شناسان (امیل دورکیم، ماکس وبر، دیدگاه مبادله) و نقش نظام آموزشی در ترویج فرهنگ ایثار و شهادت». همایش ملی فرهنگ ایثار و شهادت. قم: دانشکده اصول دین. مندرج در سایت سیویلیکا، ١٣٩٠، به آدرس زیر:

http://www.civilica.com /Paper -OSOOL01-OSOOL01_006.html

٥٧. خاقانی آور، راضیه (١٣٩٠). «ایثار و شهادت در آموزه سیاسی – فرهنگی شیعه». مجموعه مقالات همایش ملی فرهنگ ایثار و شهادت.دانشگاه زنجان، مندرج در سایت نوید شاهد، ١٣٩٠، به آدرس زیر:

http://www.navideshahed.com/fa/print.php?UID=260964

٥٨. سریرافراز، محمد (١٣٩٠). «واکاوی تعاملات ایثار و رشد اقتصادی با رهیافت سرمایه اجتماعی». همایش ملی ایثار و شهادت. دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان. مندرج در سایت سیویلیکا به آدرس زیر:

www.civilica.com/Paper -ISSAR01 -ISSAR01_012=.html

٥٩. قربانی، غلامعلی (بیتا). پرتال تخصصی مددکاری اجتماعی ایران. مندرج در سایت:

http://www.madadkar.org/prevention-of-social-damage/solidarity-social-solidarity.html