حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳ 20 رمضان 1445 Friday, 29 March , 2024 ساعت ×
اصلاح‌طلبان ربع قرن بعد از دوم خرداد؛ انسداد؛ سرانجام تدليس‌ در سياست
22 آگوست 2022 - 7:59
شناسه : 4372
بازدید 310
11

جريان دوم خرداد كه بعد از مدت كوتاهي نام خود را به اصلاح‌طلب تغيير داد و همچنان به همين نام شناخته مي‌شود از آن روز تاكنون يكي از بازيگران اصلي سياست در ايران است كه در انتخابات‌ مختلفي نام اين جريان و چهره‌هاي شاخص آن به گوش مي‌رسد اما در سال‌هاي اخير و به‌ويژه از […]

ارسال توسط : نویسنده : اکبرگنجی منبع : پرتوسخن
پ
پ

جريان دوم خرداد كه بعد از مدت كوتاهي نام خود را به اصلاح‌طلب تغيير داد و همچنان به همين نام شناخته مي‌شود از آن روز تاكنون يكي از بازيگران اصلي سياست در ايران است كه در انتخابات‌ مختلفي نام اين جريان و چهره‌هاي شاخص آن به گوش مي‌رسد اما در سال‌هاي اخير و به‌ويژه از سال ۹۲ و روي كار آمدن دولت حسن روحاني، با مشكلاتي روبه‌رو شد كه ناشي از عدم حل برخي مسائل در گذشته بود، مسائلي كه از زمان دوم خرداد تاكنون گريبانگير اين جريان است و تا زماني كه در اين مشكلات بازبيني نشود، همچنان اين جريان در ساحت سياست ايران ممكن است نتواند آن‌طور كه بايد نقش‌آفريني كند و ظهور و بروز داشته باشد.

جريان چپ سنتي كه در دهه شصت با تكيه بر شعارهايي همچون اسلام ناب محمدي(ص) و دفاع از مستضعفين و مبارزه با آمريكا توانست اكثريت مجلس سوم را به دست بياورد، در نيمه دوم دهه هفتاد در حالي به پاستور راه يافت كه به‌نظر مي‌رسيد مانند ده سال قبل نمي‌انديشد و يا دست‌كم صلاح نمي‌داند آن‌گونه با مردم صحبت كند!

جريان چپ سنتي در همان روزها به اصلاح‌طلب تغيير نام داد؛ تغيير نامي كه مدعاي تغيير در شعارها و نحوه انديشيدن اين جريان را در دل داشت؛ اين جريان در دهه شصت مدافع اقتصاد كوپني و دولتي بود اما در دولت سيد محمد خاتمي شاهد حضور وزراي اقتصادي دولت هاشمي بوديم كه طرفدار بازار آزاد و حاكميت سرمايه بودند. در مسئله روابط خارجي، بيشترين تلاش براي ارتباط با آمريكا و عادي‌سازي روابط در دوره دوم خرداد از سوي كساني مطرح شد كه زماني منادي مبارزه با غرب بودند و در مسئله فرهنگ نيز كساني روي كار آمدند كه روزگاري خط مقدم مقابله با ويديو بودند و آستين‌كوتاه‌ها را در گزينش‌ها ردصلاحيت مي‌كردند اما حالا شعارهاي ديگري مي‌دادند!

ـ شعار به‌جاي ايده در حكمراني: جريان اصلاح‌طلب (دوم خرداد) اگرچه تحت عنوان شعارهاي كلي مانند توسعه سياسي، آزادي بيان و شعار “ايران براي همه ايرانيان” روي كار آمد اما فاقد راهبرد و راهكارهاي عملياتي براي اداره كشور بود، در حقيقت مشخص نبود كه اصلاح‌طلبان درباره چالش‌ها و مشكلات اساسي كشور در حوزه‌هاي اقتصاد، فرهنگ و آسيب‌هاي اجتماعي چه برنامه‌هاي قابل‌اجرايي دارند و هدفشان اصلاح چه‌چيز در كشور است كه در صورت راه‌يافتن به مجلس، شوراها و رياست‌جمهوري آن را دنبال مي‌كنند.

اين مسئله امري است كه بارها حتي از زبان اصلاح‌طلبان نيز شنيده شده بود و اعتراف كرده بودند كه مراد از اصلاحات مشخص نيست. عدم‌تعريف اصلاح‌طلبي موجب شد در زمان روي كار بودن جريان اصلاحات، بخشي از بدنه تندروي اصلاح‌طلب، به‌خيال اينكه “جامعه با رأي ۲۰ميليوني به خاتمي با ما همسو است” دست به رفتارهاي خشونت‌بار و راديكالي زدند كه عملاً به‌معناي نااميد كردن اين جريان و ريزش پايگاه رأي آنها بود…

ـ اختلاط با اپوزيسيون: عدم مرزبندي شفاف جريان اصلاحات با اپوزيسيون در آن مقطع موجب شد بخشي از اين جناح آگاهانه يا ناآگاهانه به ابزاري براي گروه‌هاي معارض تبديل شود و برخي از نيروهاي اصلاح‌طلب به خارج كشور پناهنده شوند.

نمونه‌هايي از اين رفتارها را مي‌توان در مطالب روزنامه‌هاي زنجيره‌اي، حادثه كوي دانشگاه و تحصن مجلس ششم ديد، امري كه حالا بعد از گذشت بيست سال خودشان نيز به آن معترفند. بهزاد نبوي نماينده مجلس ششم، سال ۹۶ طي گفتگويي، در مذمت تحصن و استعفاي دسته‌جمعي در مجلس ششم مي‌گويد: «من خودم جزء كساني بودم كه در آن حركت (تحصن و استعفا) حضور داشتم. به‌جرئت مي‌گويم آن حركت هيچ نتيجه عيني و ملموسي نداشت؛ حتي همفكران ما كه براي مجلس هفتم كانديدا شده و رد صلاحيت هم نشدند، در انتخاباتي كه اداره آن بر عهده دولت اصلاحات بود، رأي نياوردند.»

راه‌يابي افرادي همچون اكبر گنجي به اين جريان، سخنراني آيت‌الله منتظري در آبان ۷۶ عليه نظام و رهبري، كنفرانس برلين و… همه پس‌لرزه‌هاي عدم‌مرزبندي شفاف جريان اصلاحات با اپوزيسيون بود، شايد بخشي از بدنه اصلاح‌طلبان آن زمان احساس مي‌كردند كه با اين حركت‌هاي افراط‌گرايانه، مردم به ياري آنها خواهند آمد اما عملاً نتيجه معكوسي ديدند و در نهايت سوم تير سال ۸۴، تمام مسئوليت‌هايي را كه در عرض ۸ سال به دست آورده بودند به رقيب واگذار كردند…

ـ فرصت‌طلبي و نه اصلاح‌طلبي: عدم‌تعريف اصلاح‌طلبي البته دليل خاصي هم داشت و آن فراهم آوردن فضا براي «فرصت‌طلبي» بود، در واقع اصلاحات خود را تعريف نمي‌كرد تا فرصتِ فرصت‌طلبي را از خود نگيرد، چه اگر خود را چه به‌لحاظ معرفتي و چه به‌لحاظ عملي تعريف مي‌كرد و مرزهاي خود را با اپوزيسيون و گروه‌هاي ديگر مشخص مي‌كرد، احتمالاً نمي‌توانست به اين راحتي فرصت‌طلبي و تلاش كند ظرفيت‌هاي غيراصلاح‌طلبي را هم به خود بدوزد.

بي‌پاسخ گذاشته شدن اين پرسش‌هاي مهم كه “اصلاح‌طلبي چيست؟” و “اصلاح‌طلب كيست؟” و “چه ايده‌هايي براي اداره كشور دارند؟” اگرچه يك وضعيت معلق را پديد آورده بود اما موجب شد در انتخابات سال ۹۲ و با مشاهده بالارفتن شانس پيروزي حسن روحاني در نظرسنجي‌ها، اطراف وي را بگيرند و كانديداي مشخصاً اصلاح‌طلبِ اين انتخابات (محمدرضا عارف) را مجبور به كناره‌گيري كنند. حسن روحاني يك چهره وابسته به تشكيلات جامعه روحانيت و اصطلاحاً راست سنتي شناخته مي‌شد كه در دوره احمدي‌نژاد مواضع تاحدودي همسو با اصلاح‌طلبان داشت اما مشخص نبودن مرزهاي اصلاح‌طلبي اين اجازه را به آنها مي‌داد كه هرشخصي را كه احتمال رأي‌آوري دارد وارد جناح خود كنند…

ـ بي‌سر؛ بي‌سامان: بعد از شكست در انتخابات دوم اسفندماه ۹۸، بخشي از اصلاح‌طلبان، صحبت از بازسازي و بازبيني در گفتمان اصلاح‌طلبي مي‌كنند. حزب كارگزاران و مشخصاً دبيركل آن غلامحسين كرباسچي آبان ماه سال ۹۸، از فقدان رأس در اصلاحات سخن گفته بود و به‌نحوي پروژه عبور از خاتمي را كليد زد! اگر عبور از خاتمي در سال ۸۰ و زمان انتخابات رياست‌جمهوري دوره هشتم، مطالبه طيف تندروي اين جريان به‌دليل عقب ماندن مطالباتشان بود، امروز عبور از خاتمي به‌معناي يافتن يك رهبر در رأس اين جناح و بازبيني در سازوكار تشكيلاتي آنهاست چرا كه ناكارآمدي خاتمي براي آنها مسجل شده است…

خاتمي اگرچه عنصر محوري اين جريان را عهده‌دار بود اما به‌دليل آنكه به‌جاي تلاش براي پايان دادن به بحران‌ها، در فرصت‌طلبي‌ها و يا تندروي‌ها جريان را همراهي كرده بود، از اقتدار و كاريزماي وي كاسته شد و برخي از جوانان نسل پسادوم‌خردادي اصلاح‌طلب، سال ۹۷ در نامه سرگشاده به خاتمي نوشتند: «بيست و يك سال پس از دوم خرداد، جريان سياسي موسوم به اين نام هنوز از سامان سياسي متناسبي برخوردار نيست و فقدان سازماني پويا براي هدايت جريان اصلاحات به مهم‌ترين نقطه ضعف اصلاح‌طلبان بدل شده است.»، آنها در اين بيانيه تأكيد كرده بودند: «جرياني كه توسعه سياسي را به‌عنوان شعار اصلي و برنامه محوري خود انتخاب كرده است بايد از فردمحوري به‌سوي نهادمحوري حركت كند چرا كه معلوم نيست همواره بتوان از سرمايه اجتماعي گرانقدر شما بهره برد.»

بيست‌وپنج سال پس از دوم خرداد، مهم‌ترين بحران در جريان اصلاح‌طلبان، بحران هويت و نداشتن مانيفست و شناسنامه سياسي و ضربه به فردمحوري اين جريان است، معضلي كه گاه موجب مي‌شود آنها از برج عاج روشنفكري و سردادن شعار اصلاحات ساختاري به تبليغات ميداني براي افرادي همچون حسن روحاني روي بياورند و گاه علي‌رغم همه شعارهاي ضدخشونت خود، از فردي حمايت كنند كه مهمترين تعيّن و ويژگي‌اش در سياست خشونت است:

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.