حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

پنج شنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳ 19 رمضان 1445 Thursday, 28 March , 2024 ساعت ×
توجیه تئوریک انقلاب اسلامی: شروط کافی انقلاب
31 ژانویه 2022 - 9:51
شناسه : 3320
بازدید 419
12

اولین و اصلی ترین سؤال این است؟ چرا و چگونه در قرن بیستم، انقلابی مبتنی بر آموزه ها و اهداف دینی – اسلامی شکل می گیرد و موفق به براندازی دولت کهن شاهنشاهی و استقرار دولتی دینی می شود؟ اهمیت و موضوعیت این سؤال زمانی آشکار می شود که پژوهشگر، معتقد به مفروضی واقعی و […]

ارسال توسط : منبع : حدیث انقلاب , جمعی از نویسندگان
پ
پ

اولین و اصلی ترین سؤال این است؟ چرا و چگونه در قرن بیستم، انقلابی مبتنی بر آموزه ها و اهداف دینی – اسلامی شکل می گیرد و موفق به براندازی دولت کهن شاهنشاهی و استقرار دولتی دینی می شود؟

اهمیت و موضوعیت این سؤال زمانی آشکار می شود که پژوهشگر، معتقد به مفروضی واقعی و تاریخی است که می گوید: سر سلسله انقلابهای معاصر جهان یعنی انقلاب کبیر فرانسه منادی جدایی دین از دولت بود و در ادامه سیر انقلابها، انقلاب کمونیستی روسیه قدم در مسیر حذف دین و تقابل دولت با آن نهاد.لذا با چنین مفروضی شکل گیری انقلاب سوم مبتنی بر دین، پیچیده به نظر می رسد.پس، برای توضیح و تبیین سؤال اصلی این مقاله، ضروری است اسلام در تمام ابعادش تشریح گردد.در غیر این صورت چرائی و چگونگی انقلاب وسیع و عمیق ملت ایران غیر قابل توضیح می نمایاند، چرا که بسیاری از تحلیل گران و ناظران عینی مسائل ایران دارای این پرسش و ابهام بوده اند: چگونه شاه در اوج قدرت مالی و نظامی و در حالی که به زعم خودش یک اقتصاد مصرفی مردم پسند را با عنوان مدرنیزاسیون در دست اقدام داشت و با هیچ تهدید جدی داخلی و منطقه ای مواجه نبود و نیز با داشتن روابط بسیار نزدیک با غرب با ابرقدرت همسایه شمالی نیز روابط حسنه ای داشت، با یک انقلاب مردمی – دینی ساقط شد و به حکومت وی، در قرن بیستم دولتی دینی مستقر شد.توضیح و تبیین چنین سؤال پیچیده ای جز با شرح و توضیح ساختار و کار کرد اسلام میسر نیست.

وقوع انقلاب مذهبی و استقرار دولت دینی در ایران زمانی پیچیده تر به نظرمی رسد که بدانیم در مقابل حکومت شاه دو جریان دیگر غیر از اسلام وجود داشت که مدعی جامعه مطلوب خاص خودشان بودند.این دو جریان عبارتند از لیبرالیسم و کمونیسم: که اولی ریشه در انقلاب فرانسه و دومی مبتنی بر انقلاب روسیه بود.آموزه های این دو جریان با روندهای حاکم بر جهان همخوانی داشته و به نوعی نیز از حمایت و هدایت شرق و غرب نیز بهره مند بودند.با این وجود، این دو مکتب توانستند دامنه نفوذ خود را در این ایران بقبولانند اما نهضت اسلامی توانست آن دو را به کنار نهد و شاه را ساقط کند.در این فصل نقش آفرینی اساسی اسلام در انقلاب ایران را در سه بخش با عنوان «شروط کافی انقلاب » تشریح خواهیم کرد که عبارتند از:

۱- اسلام به عنوان مکتب و ایدئولوژی انقلاب اسلامی ۲- نقش انقلاب اسلامی در وحدت و بسیج انقلابی مردم ۳- رهبری انقلاب اسلامی.

بخش اول – اسلام به عنوان مکتب و ایدئولوژی انقلاب اسلامی

اسلام به عنوان مکتب انقلاب، دو نقش اساسی در بسیج مردم و براندازی حکومت شاهنشاهی داشته که عبارتند از:

۱- ترسیم جامعه مطلوب و مدینه فاضله ۲- نقش مکتب اسلام در بسیج انقلابی مردم پس از شرح مختصری از این دو نقش، باید روشن کنیم، چرا اسلام توانائی ایفای چنین نقشهایی را دارد.به همین منظور دو بعد اسلام را مختصرا شرح خواهیم داد:

۱- ابعاد نظری اسلام یعنی جهان بینی و اصول اعتقادات و احکام آن ۲- ابعاد تاریخی و عملی اسلام و اینکه چگونه این دین طی ۱۴۰۰ سال در عمق وجود جوامع مسلمان، ساری و جاری شده است.نقش مکتب اسلام در ترسیم مدینه فاضله و جامعه مطلوب: چارچوب نظری و مدل تئوریک در توضیح و تبیین انقلاب ها، می توان چارچوب نظری و مدل زیر را به کار بست: انسان به طور واقعی همواره در یک جامعه مفروض زندگی می کند (وضع موجود)، اما همواره در افق دید مردم و اعضاء جامعه یک وضع مطلوب و آرمانی قرار دارد (وضع مطلوب یا مدینه فاضله) .معمولا انسانها وضع موجود را با وضع مطلوب مقایسه و سنجش می کنند که سه نتیجه کلی قابل تصور است:

– یا وضع موجود را در راستای وضع مطلوب می بینند.

– یا وضع موجود را در راستای وضع مطلوب نمی دانند، اما عدم انطباق، کم و صوری است.

– یا وضع موجود بکلی با وضع مطلوب فاصله دارد و عدم انطباق، عمیق و اساسی است.

در اینجا سومین رکن نظریه شکل می گیرد، یعنی این پرسش در ذهن مردم مقایسه گر بوجود می آید که: «چه باید کرد تا از وضع موجود به وضع مطلوب جامعه رسید؟» متناسب با نتایج سه گانه مورد بحث در پاسخ به این سؤال، سه جواب و روش قابل ارائه است:

۱- سیاست و روش حفظ وضع موجود یا محافظه کاری، چون وضع موجود در راستای وضع مطلوب است.

۲- سیاست و روش اصلاح وضع موجود یا رفرم، چون عدم انطباق، کم و صوری است.

۳- سیاست و روش تغییر اساسی و بنیادی وضع موجود یا انقلاب، چون عدم انطباق وسیع و عمیق است.

در روش سوم، مشخص است که مردم از ساختار و کارکرد وضع موجود وجامعه مفروض بطور وسیع و عمیق ناراحت و ناراضی هستند و خواهان دستیابی به وضع مطلوب می باشند.

اینک به چهارمین و پایه ای ترین رکن مطلوب می رسیم و آن اینکه چرا مکاتب و انقلابهای مختلف دارای شاخص های متفاوتی برای جامعه مطلوب و مدینه فاضله شان می باشند؟ پاسخ این پرسش، این است که علت اختلاف، ناشی از تفاوت جهان بینی و اصول اعتقادات مکاتب و انقلاب هاست.بنابر این، اصول و چارچوب هر وضع مطلوب به طور طبیعی از زیر بنای خودش که نمای اصول اعتقادات و جهان بینی باشد، نشات می گیرد.همچنین باید در نظر داشت که رهبران انقلابی در ترسیم اصول و شاخصهای جامعه مطلوب علاوه بر مؤلفه اساسی جهان بینی و اصول اعتقادات، متاثر از شرایط عینی و واقعیات وضع موجود و وضع مسبوق (تاریخ) جامعه شان می باشند.لذا در مرحله بندی برای تحقق «ایده آلها و بایدهای » جامعه مطلوب، ناچارند «واقعیات و هست های » جامعه موجود و مسبوق را در نظر داشته باشند.یکی دیگر از وظائف رهبران انقلابی آن است که وضع مطلوب مکتبشان را به خوبی و روشنی برای ملت بیان و ترویج نمایند و با نقد و ارزیابی وضع موجود، ملت را ترغیب به مقایسه وضع موجود با وضع مطلوب انقلابی نمایند، در این حالت است که نارضایتی مردم وسعت و عمق می گیرد و شرط لازم جنبش انقلابی فراهم می شود و در اینجاست که رهبری انقلاب به مدد ایدئولوژی و سازماندهی به عنوان شروط کافی، نارضایتی را کانالیزه کرده و به عنوان اهرم براندازی به کار می گیرند.

تطبیق تئوری و مدل با مسائل ایران و تبیین انقلاب

عقاید و احکام اسلامی و نیز تجربیات تاریخی و عملی ۱۴۰۰ ساله به خصوص صدر اسلام شاخصهائی برای یک نظام اجتماعی و سیاسی ارائه می نماید (جامعه مطلوب) که همواره مسلمانان آنرا به عنوان ملاکی برای ارزیابی «جامعه موجود» به کار می برند. زمانی که دولتهای مستقر در بلاد اسلامی نتواند کار آمدی قابل قبولی برای اداره کشورشان نشان دهند، «شاخصهای وضع مطلوب اسلامی » زمینه بیشتری برای جلب توجه مردم پیدا می کنند و امت مسلمان با مقایسه وضع موجودشان یا «با وضع مطلوب اسلامی » حکم بر بدی و خرابی جامعه و نظام موجود داده و در حد توان برای تغییر و تحول قدم پیش می نهند. (۱)

در دهه ۱۹۶۰، شاه به مدد رفرمهای موسوم به انقلاب سفید در تلاش بود تصویری ویژه از جامعه مطلوب مورد نظر خودش ترسیم نماید که آمیزه ای از عظمت گذشته ایران باستان و ابهت جامعه مصرفی، رفاهی و صنعتی غرب بود.در دهه ۱۹۷۰، شاه جامعه مطلوب خود را تمدن بزرگ نام گذاشت و اعلام نمود، ما اکنون بر دروازه های این تمدن رسیده ایم و تا چند سال دیگر آن را محقق می گردانیم و به پنجمین قدرت جهانی مبدل شده و حتی از ژاپن جلو خواهیم زد.شاخصهای آن جامعه مطلوب، آمیزه ای از همه ارزشهای رایج جهان به خصوص تمدن غربی و حتی مشمول ارزشهای سوسیالیستی نیز می شد.موتور تحقق و تحرک این جامعه در آمد نفت بود.در سالهای ۱۹۷۶ و ۱۹۷۷، تقریبا مشخص شد این جامعه مطلوب قابل تحقق نیست.این در حالی بود که توسعه با شاخصهای دنیای مدرن حاصل نشده بود، اما ارزشهایی از غرب وارد شد که بعضا با فرهنگ مذهبی ایران سازگاری نداشت و موجب نارضایتی مردم شده بود.در این زمان، کم و بیش روشن شده بود که اولا جامعه مطلوب و تمدن بزرگ شاه فقط یک رویای بزرگ بوده است، ثانیا روشهای تحقق آن نیز غلط بوده و موجب درهم ریختگی جامعه شده است.در چنین حالی، آموزه های دیانت اسلام که ط ی ۱۴۰۰ سال مبدل به جوهره اصلی فرهنگ ایران شده بود با شدت بیشتری مورد توجه و رجوع توده های مردم قرار گرفت و آنان شاخصهای یک جامعه مطلوب را از درون آن جستجو می کردند و به مدد آن، جامعه موجود شاهنشاهی رامورد ارزیابی و طرد و نفی قرار می دادند.این معنا محور اصلی بسیاری از خطابه ها و نوشتارهای علما و روحانیونی بود که به عنوان رهبران فکری انقلاب به مدد سازماندهی سنتی دینی، پیام خود را به مردم می رسانیدند.امام خمینی (ره) از این لحاظ جلوتر از همه قرار داشت و به عنوان یک مرجع دینی، همواره طی سالیان متمادی جامعه مطلوب اسلامی و جامعه موجود شاهنشاهی را نقد و افشاء کرده بود.بزرگانی چون دکتر شریعتی و استاد مطهری نیز در این میدان بسیار فعال و موفق بودند.

نقش مکتب اسلام در وحدت و بسیج انقلابی مردم

در اینجا به دومین نقش مکتب اسلام در شکل دهی انقلاب اسلامی توجه می کنیم.در سالهای ۷- ۱۹۷۶، مردم و نخبگان با مقایسه وضع موجود شاهنشاهی با وضع مطلوب اسلامی به این قضاوت رسیده بودند که این وضعیت بد و فاسد است و ادامه آن آسیبهای شدیدتر و جدی تری در پی خواهد داشت.پس به طور طبیعی، این سؤال مطرح بود که چه باید کرد؟ در اینجا از درون آموزه های دینی این پاسخ به دست می آمد: برای تغییر وضع موجود شاهنشاهی باید قیام و اعتراض نمود تا جامعه مطلوب قابل حصول باشد.

آیت الله خمینی به عنوان یک مرجع و کارشناس عالی مقام اسلامی این معنا را در درسهای ولایت فقیه که در زمان تبعیدش در نجف تدریس نموده بود با این شرح بیان کرده است: ، شرع و حق حکم می کند که باید نگذاریم وضع حکومتها به همین صورت ضد اسلامی یا غیر اسلامی ادامه پیدا کند.دلائل این کار واضح است، چون برقراری نظام سیاسی غیر اسلامی به معنی بی اجرا ماندن نظام سیاسی اسلام است…ما چاره ای نداریم، جز اینکه دستگاه حکومتی فاسد و فاسدکننده را از بین ببریم و هیات حاکمه خائن و فاسد و ظالم و جائر را سرنگون کنیم.این وظیفه ای است که همه مسلمانان دریکایک کشورهای اسلامی باید انجام دهند و انقلاب سیاسی اسلامی را به پیروزی برسانند. (۲)

در این زمان، مکتب اسلام به عنوان جوهره مشترک فرهنگ عمومی، چتر لازم را برای متحد کردن و متمرکز کردن قوای مردم ناراضی در اختیار داشت و سازمان و رهبری نهضت، بمدد این عقاید و آرمان های مشترک، اکثریت قریب به اتفاق مردم را برای حرکت انقلابی بسیج و تجهیز نمودند.باید توجه داشت که شاه با داشتن نیروی وسیع نظامی، انتظامی و امنیتی و بهره مندی از حمایت های وسیع خارجی با روشهای متعارف سیاسی و جنگ مسلحانه چریکی قابل براندازی نبود، اما در مقابل حضور همه جانبه همه اقشار ملت در راهپیمائی، تظاهرات و اعتصابات و شعارهای انقلابی در کمتر از یک سال سقوط کرد و این اتحاد و بسیج عمومی فقط در سایه آموزه های توحیدی دین اسلام و به مدد ابزارهای مدرن ارتباطی مقدور و میسور گردید.تاثیر شیوه های خاص انقلاب ایران، دربراندازی شاه که متاثر از اسلام بود، در نطق شاه که در روز ۱۵ آبان ۱۳۵۷/نوامبر ۱۹۷۸ ایراد شده کاملا محسوس است:

«من هم پیام انقلاب شما را شنیدم…موج اعتصابها نیز که بسیاری از آنها بر حق بوده، اخیرا تغییر ماهیت و جهت داد تا چرخهای اقتصاد مملکت و زندگی روزمره مردم تلف شود و حتی جریان نفت که زندگی مملکت به آن بستگی دارد، قطع گردد تا عبور و مرور و تامین ما یحتاج زندگی مردم نیز تعطیل شود، نا امنی، اغتشاش، کشتار در بسیاری از نقاط میهنمان به جائی رسیده است که استقلال مملکت را در خطر انداخته است.وقایع اسفباری که پایتخت را دیروز به آتش کشیده، برای مردم و مملکت دیگر قابل ادامه و تحمل نیست » . (۳)

در همین ایام، ویلیام سولیوان سفیر آمریکا در ایران که وقایع انقلاب را از نزدیک و با حساسیت دنبال می کرد طی نامه ای با عنوان «فکر کردن به آنچه فکر نکردنی است » تاثیر قاطع اسلام و علمای آنرا در بسیج سیاسی مردم ذکر کرده است:

«روحانیون با مقاومت پایدار خود، نظیر برپایی اعتصابها در حیطه اقتصادی و استراتژیکی، قدرت و قابلیت خود را نشان داده اند. اگر ارتش بتواند نهادها و بخشهای مهم اقتصادی را از نظر بهره برداری به حال اول برگرداند، بر روحانیون غالب خواهد شد.در صورت شکست، نظامیان باید از دو راه یکی را انتخاب کنند، توسل به زور یا خونریزی و یا رسیدن به تفاهم و توافق با روحانیون.از آنجا که رهبری نیروهای مذهبی را آیت الله خمینی به عهده دارد، لذا شرط اساسی تفاهم خواست و نظر آیت الله این است که می گوید: شاه باید برود و جمهوری اسلامی برقرار شود» . (۴)

اینک می پردازیم به ابعاد نظری و عملی دین اسلام تا این مدعا که اسلام چارچوب مدینه فاضله و جامعه مطلوب را ترسیم کرده و عامل اصلی بسیج وسیع مردم شده است، شرح و اثبات گردد.

در بعد نظری توضیح خواهیم داد که احکام و عقاید اسلامی چیست و ابعاد سیاسی و فرهنگ آن چگونه است و از بعد عملی و تاریخی ببینیم طی ۱۴۰۰ سال در جهان اسلام و ایران این دین چگونه ساری و جاری گردیده و با فرهنگ و سیاست و اجتماع ایران چه رابطه و تعاملی داشته؟ و سرانجام چگونه مجددا به مدد یک انقلاب مردمی احیا شده و به صحنه برگشته است؟

ابعاد نظری و تئوریک اسلام

دین اسلام مانند سایر ادیان توحیدی مجموعه ای است از احکام و عقاید که از طرف خداوند در چهارده قرن قبل در عربستان به حضرت محمد (ص) ابلاغ شد، تا سعادت فردی و اجتماعی، دنیوی و اخروی نوع انسان را بر اساس آن تامین نماید.عقاید اسلامی تحت عنوان اصول دین عبارتند از: توحید، معاد، نبوت، عدل و امامت.اینها درواقع نشان دهنده نوع نگرش فرد مسلمان به کل هستی و عالم وجود می باشد و حتی پاسخهائی برای این سؤال است که هستی چیست؟

اما احکام اسلام تحت عنوان فروع دین یکسری دستور العمل است که بایدها و نبایدها را معین می کند و محرمات و واجبات مسلمانان را بیان می نماید.در واقع، احکام اسلامی شاخصهائی از چگونگی جامعه مطلوب و روشهای تحقق آن (چه باید کرد؟) را ترسیم می کند.به طور طبیعی احکام اسلام (چه در بعد جامعه مطلوب، چه در بعد چه باید کرد) با اصول دین اسلام سنخیت داشته و نتیجه آنست.پس عقاید و جهان بینی اسلامی چارچوبهائی برای تنظیم افکار و اذهان و درون آدمیانست، در حالی که احکام و فروع دین، دستور العملهائی برای تنظیم رفتار و روابط انسانهاست.

عدل و امامت

همانگونه که می دانیم دو اصل عدالت و امامت، مذهب شیعه را در اصول و نظریات سیاسی تر می کند.اصل عدل اشعار می دارد که خداوند عادل است و نظام خلقت نیز مبتنی بر عدالت بنا شده و راز بقاء و دوام هستی وجود عدالت است، لذا نظام اجتماعی و سیاسی نیز که بخشی از کل نظام موجودات است باید مبتنی بر عدل باشد تا دوام و کمال داشته و انسانها را به کمال و سعادت برساند.جامعه عادله آن است که هر کس به حق خود برسد و هر کس در جایگاهی باشد که شایسته اوست.رهبریت جامعه، مهمترین و حساس ترین پست و جایگاه می باشد و باید شایسته ترین فرد و افراد در آنجا حضور داشته باشند.پس یکی از مهمترین و اصلی ترین مظاهر و مصادیق عدالت آنست که شایسته ترین و صالحین، رهبر و حاکم جامعه باشند و این زمینه ای است که عدالت در همه بخشهای جامعه، ساری و جاری شود و در جامعه عادله ایجاد گردد.چنین آموزه ای قرنهاست که از طریق شبکه وسیع و سنتی روحانیت شیعه و از طریق منبر وخطابه و مسجد و نوشتار به تمام آحاد مردم از بی سواد تا با سواد، زن و مرد تزریق و تلقین می شود، لذا شیعیان همیشه با نوعی حساسیت ویژه چشم به حاکمان دوخته اند و با سیاست و حکومت لا اقل در سطح نظری و در درون ذهن و فکرشان مساله داشته اند و هرگاه از لحاظ اجتماعی و عملی نیز زمینه فراهم شده، برای اقامه یک حکومت عادل قیام کرده اند.نزدیک ترین آنها قیام مشروطیت بود که شعار عدالت خواهی آن بسی رساتر از آزادیخواهی بود.

قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲/۱۹۶۳ نیز که به رهبری آیت الله خمینی علیه شاه صورت گرفت شورش و عصیان مردم علیه حاکم ظالم بود اصل عدالت به نوعی زمینه ساز اصل امامت می باشد.زیرا به اعتقاد شیعه، شایسته ترین فرد برای رهبری جامعه مسلمین پس از رحلت حضرت محمد (ص)، حضرت علی (ع) بود که عالم ترین و عادل ترین افراد بوده و از طرف خدا و رسول خداوند به این سمت نصب گردیده است و عدالت اقتضا داشته که حق به حق دار برسد و ایشان پس از پیامبر رهبر و امام مسلمین باشند.پس امامت به نوعی تداوم نبوت است، زیرا فلسفه نبوت آن بود که خداوند با ارسال و انزال کتب اوامر خود را برای هدایت بشر ارائه نماید.پس نباید با فوت پیامبر رشته هدایت منقطع شود.لذا همانطور که نبی از سوی خداوند بود، امام و رهبری پس از وی نیز باید از سوی خداوند و نبی او معین شود، اما چنانکه در بخش تاریخی خواهیم دید در فردای رحلت پیامبر، جمعی از اصحاب با تشکیل مجمعی به نام سقیفه ابوبکر را به جانشینی پیامبر برگزیدند و از مردم نیز برای ایشان بیعت گرفتند.شیعیان علی (ع) از آن پس نیز به طور عملی باحکام دچار مشکل شدند، که طی ۱۴۰۰ سال به اشکال مختلف تداوم یافت که در زمان انقلاب ایران نیز مشکل شاه این بود که مردم او را برای حکمفرمایی فاقد مشروعیت می دانستند و او در اوج قدرت به خاطر فقدان مشروعیت ساقط شد.

به این ترتیب می بینیم دین اسلام در سطح اصول و اعتقاداتش پیوند جوهری باسیاست دارد و شیعیان به خاطر دو اصل عدالت و امامت از لحاظ نظری سیاسی ترند و به سبب آنکه امام اولشان نیز در زمان رحلت پیامبر به حق رهبریش نرسید، عملا سیاسی تر شدند.لذا ناظران و تحلیل گران چنانچه به این زمینه های نظری و تاریخی عنایت ننمایند توضیح و تبیین انقلاب اسلامی ایران بر ایشان دشوار است.شیعیان معتقدند که پس از امام علی (ع) حق امامت و رهبری به فرزندان و نوادگان ایشان تعلق دارد که دوازدهمین امام یعنی حضرت مهدی (ع) آخرین امام است که به دلیل فشار شدید خلفای عباسی و زمینه های نامساعد اجتماعی، ایشان در قرن سوم هجری به دستور خداوند از نظرها غایب شده و سرانجام روزی که جهان پر از ظلم و جور شود و همگان با جدیت و شدت خواهان عدالت باشند ایشان ظهور خواهند کرد و رهبری و امامت بشریت را به دست می گیرند و جامعه عادل را برپا می کنند.لذا شیعیان همواره در انتظار ظهور و فرج ایشان هستند تا حکام ظلم و جور را براندازد.

این آموزه، از لحاظ عملی و نظری نتایج وسیع و عمیقی دارد که از مبانی اصلی انقلاب ایران می باشد و عدم توجه به آن سبب می شود که پدیده انقلاب قابل فهم و توضیح نشود.از لحاظ نظری، نتیجه آن است که شیعیان اصولا مشروعیت برای سایر حکام غیر امامان قائل نیستند و لذا با همه حکام و حکومتهای خارج از خواست و اجازه ائمه، مخالفند و مبدل به یک جماعت بالقوه معترض و مخالف می شوند.پس همیشه این خطر هست که مخالفتشان بالفعل شود.پس از غیبت امام دوازدهم حضرت مهدی (ع)، فقها شیعه مبتنی بر ادله شرعی و احادیث و حتی ادله عقلی، نظریه ولایت فقیه را مطرح کردند به این معنا که فقها اعلم و اعدل شیعه از طرف امام زمان ماذون به برخی تصرفات می باشند.چون هویت انسان و جامعه اسلامی بستگی به رواج احکام دارد و قوام احکام اسلامی به وجود حاکم اسلامی واجد شرایط است و این کسی نیست جز فقیه جامع الشرایط عادل و عالم.در قرن حاضر، آیت الله خمینی در زمان تبعیدش در نجف در سال ۱۳۴۸/۱۹۷۰ طی دروسی برای طلاب، قرائت بسیار صریحی از نظریه ولایت فقیه ارائه دادند و بیان داشتند که اولا، جامعه اسلامی آن است که احکام اسلامی در آن ساری و جاری باشد ثانیا، لازم است در کنار احکام اسلامی، حاکم اسلامی واجد شرایط وجود داشته باشد.ثالثا، این فقیه واجد شرایط و عامه مسلمانان وظیفه دارند که همه موانع تحقق حکومت اسلامی را از سر راه بردارند و چون حکام و سلاطین جور مهمترین مانع تحقق حکومت اسلامی هستند، باید دفع شوند. (۵)

به این ترتیب از لحاظ نظری و شرعی ایشان زمینه های انقلاب ایران و استقرار دولت دینی را فراهم کردند و از لحاظ عملی نیز ایشان سابقه بر پایی قیام خونین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲/ژوئن ۱۹۶۳ را داشتند و در تمام دوران تبعید علی الخصوص پس از ابراز و بسط نظریه ولایت فقیه، با بکارگیری شکل وسیع و سنتی مذهب تشیع در سراسر کشور، مردم را برای قیام و عصیان عملی برای براندازی حکومت شاه و استقرار حکومت اسلامی آماده می کردند.

روزه و رمضان

روزه و رمضان که یکی دیگر از مراسم و نمادهای دینی است در دوران نهضت اسلامی به رهبری آیت الله خمینی از مهمترین محملهای انقلاب ایران شد و باعث تجمع مردم در مساجد و ایراد خطابه روحانیون و مداحان گشت.آنان میلیونها نفر را مخاطب قرار داده و از نظام حکومت شاه سخن گفته و آیت الله خمینی را به عنوان رهبر ملی و مذهبی تبلیغ می کردند.از این رو، شبهای رمضان ۱۳۵۷، ۱۹۷۸ که مصادف با تابستان بود به اوج عظمت و شکوه خودش رسید و رمضان و مساجد کانون تجمع هزاران هزار مسلمانی بود که علیه شاه هدایت و ترغیب می شدند.اکثر این مجامع به محاصره نیروهای نظامی و امنیتی در آمد و این امر وجاهت شاه را دو چندان تخریب می کرد و اورا ضد مذهب جلوه می داد.اولین شهدای انقلاب در تهران در همین شبها به شهادت رسیدند و حکومت شاه را در پایتختش به نقطه غیر قابل بازگشت سقوط کشاندند.میدان ژاله تهران به همین خاطر در همان ایام به میدان شهدا تغییر نام یافت و کمتر از دو هفته بعد در روز هفدهم شهریور ماه، جمع عظیمی برای یادبود این شهدا در آن میدان گرد آمدند و علیه شاه تظاهرات کردند که مورد حمله نیروهای گارد شاه قرار گرفتند که این روز به جمعه سیاه معروف شد و پس از آن دیگر هیچ مشروعیتی برای شاه نماند.به هر حال مهمترین محصول نهاد روزه و رمضان ۱۳۵۷ نماز عید فطر آن بود که میلیونها نفر در سراسر کشور در آن شرکت کردند و نماز عید فطر قیطریه تهران با شرکت انبوه عظیم مردم بر پا شد و پس از آن این خیل عظیم به صورت راهپیمایی و همراه با شعارها و تظاهرات شدید ضد سلطنتی به سمت میدان شهیاد که سمبل حکومت و سلطنت شاه بود به راه افتادند و در آنجا فی الواقع با آیت الله خمینی که در تبعید و در عراق بود پیمان انقلاب بستند.اگر نماز عید فطر و تجمع و راهپیمایی پس از آنرا، یک حرکت مردمی تلقی کنیم و منکر ماهیت و هدف سیاسی آن شویم، اما راهپیمایی و تجمع پنج شنبه ۱۶ شهریور که محصول آن بود هیچ جای شک و شبهه ای نگذاشت که مردم مسلمان ایران با تمام وجود مبادرت به یک انقلاب سیاسی کردند و تصمیم گرفتند تا نظام شاهنشاهی را نفی کرده و حکومت اسلامی را ایجاد نمایند.در عصر ۱۶ شهریور، مجددا مردم برای روز بعد یعنی جمعه، قرار تجمع در میدان ژاله را گذاشتند و حکومت شاه را بر سر یک دو راهی قرار دادند.چون اگر حکومت عکس العمل نشان نمی داد، این حرکت هر روز تکرار می شد و تا دروازه کاخ شاه کشیده می شد و مردم رسما اعلام کرده بودند خواهان براندازی شاه هستند.راه دوم آن بود که حرکت عظیم و پرشور مردمی که بر اثر آموزه های اسلامی نماز و روزه از خود بیخود شده بودند، بوسیله قوای نظامی و انتظامی سد شود.این امر نشان می داد که فضای باز سیاسی شاه ودموکراسی و احترام به آراء مردم جز مشتی شعارهای تبلیغاتی چیزی نبوده است.در نیمه شب شاه دستور حکومت نظامی صادر می کند و فردا انبوه راهپیمایان مسلمان در میدان ژاله به گلوله بسته شدند.شاه امیدوار بود این بار نیز مانند ۱۵ خرداد سال ۴۲، کشتار مردم ثمر بخش باشد و جنبش متوقف شود.اما این بار به دلیل زمینه ها و پشتوانه هایی که توسط مردم و رهبری اسلامی آنان فراهم شده بود، کشتار ۱۷ شهریور نه تنها حرکت را متوقف نکرد، بلکه آنرا توسعه و تشدید نمود و تا سقوط شاه در ۲۲ بهمن ۵۷ ادامه یافت.

حج

در تمام سالهایی که آیت الله خمینی در عراق تبعید بود، یاران و شاگردانی که همراه ایشان بودند در حد امکان، با توجه به مخالفت دولت عربستان با فعالیتهای سیاسی و مراقبت ماموران شاه، در سفر حج، حجاج ایرانی را مخاطب پیامهای وی قرار می دادند و هسته هایی از طرفداران ایشان بوجود می آوردند که در بازگشت از مکه به ایران و در داخل کشور کم و بیش مؤثر می افتاد.

جهاد

همانگونه که می دانیم جهاد از احکام اسلامی است که مفهوم آن، این است که مسلمین برای حفظ و گسترش دین خدا آماده جنگ مسلحانه با هر دشمن داخلی و خارجی هستند.در جهاد فی سبیل الله، اگر شخص مسلمان کشته شود، دارای مقام شهید است که جایگاهش در آخرت در بهشت و در نزد خداست که البته آرزوی هر مسلمانی است.به یاد ماندنی ترین جهاد در ذهنیت تاریخی شیعیان، قیام امام حسین (ع) فرزندعلی (ع) علیه یزید حاکم اموی است.در این حرکت که حدود ۷۰ نفر همراه امام بودند همگی در روز دهم محرم سال ۶۱ هجری در کربلا به شهادت رسیدند.پس از آن، بخش عمده نهادهای تشیع و آموزه های نظری و عملی آن از جهاد و شهادت امام حسین (ع) نشات گرفته است و همه ساله، شیعیان به مدت یک ماه در ماه محرم یاد و خاطره او و خاندانش را با برپایی جلسات و راه انداختن دستجات عزاداری و سینه زنی زنده و گرامی می دارند.این مراسم محملی است برای سازمان سنتی شیعه که به ترویج و تبلیغ دین پرداخته و به خصوص مساله رویارویی حق و باطل را مطرح نمایند.آیت الله خمینی در عصر عاشورای سال ۱۳۴۲/۱۹۶۳ از فراز منبر مسجد فیضیه در قم نطق تاریخی خود را علیه شاه و در حضور هزاران نفر بیان کرد که در اینجا نیز شاه تحملش تمام شد و دستور دستگیری ایشان را صادر کرد.همینکه این خبر در روز پانزدهم خرداد به گوش مردم رسید، که در اعتراض به آن عده زیادی کفن پوشیدند و به خیابانها ریختند که حتی احتمال سقوط کاخ شاه نیز می رفت.دولت برای فرونشاندن موج اعتراضات دست به کشتار مردم زد که همین امر به قیام خونین ۱۵ خرداد معروف شد و آسیب بسیار شدیدی به وجاهت شاه وارد آورد.حادثه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲/۱۹۶۳ بعدها به عنوان یکی از ریشه های اصلی انقلاب ایران در سال ۵۷ عمل کرد که در این مرحله نیز آموزه جهاد و قیام و شهات امام حسین (ع) نقش اساسی را ایفا می کرد.در واقع پس از زمینه سازی که در رمضان ۵۷ برای انقلاب شد، چند ماه بعد ایام عاشورا فرا رسید و مردم تحت پوشش نهاد محرم و شهادت امام حسین (ع) بسیج عظیمی علیه شاه براه انداختند و در روزهای نهم و دهم ماه محرم راهپیمایی عظیمی در نفی سلطنت و ایجاد حکومت اسلامی به راه انداختند. مساجد با هدایت روحانیون و با الهام از دستورات و اعلامیه های آیت الله خمینی که مرتبا از تبعید و در پاریس صادر می شد مبدل به پایگاه اصلی انقلاب شده بود و وعاظ و خطبا برای بسیج و تهییج مردم کافی بود بگویند: «شاه، یزید زمان است و آیت الله خمینی حسین زمان است.پس ای شیعیانی که قرنها آرزو کرده بودید کاش در روز عاشورا و در صحرای کربلا می بودید تا به ندای یاری خواهی و مظلومیت حسین لبیک می گفتید و علیه یزید جهاد می کردید، امروز عاشوراست و ایران کربلاست » .چنین نهادی و چنین تبلیغاتی سبب شد که ایرانیان اعم از مرد و زن، پیر و جوان، شهری و روستایی، با سواد و بی سواد به میدان مبارزه و انقلاب وارد شوند و موجی از راهپیمایی، تظاهرات و اعتصابات را بوجود بیاورند که هیچ کشتاری آن را متوقف نمی کرد.

امر به معروف و نهی از منکر

چنانکه که می دانیم عواملی که به عنوان زمینه ساز انقلاب اسلامی عمل کرد، فریضه و حکم دینی امر به معروف و نهی از منکر است.بر اساس این حکم هر مسلمانی مکلف و موظف است که دیگری را به کارهای خوب فراخوانده و از کارهای زشت نهی و منع نماید.این دو حکم بسیار سیاسی هستند، زیرا همه مسلمانان را در جایگاه و پایگاه امر و نهی قرار می دهند تا بدینوسیله واجبات اجرا شده و محرمات تعطیل گردد.امام حسین (ع) سومین پیشوای شیعیان، فلسفه جهاد و قیام خودش را براساس همین اصل بیان می کند و می فرماید که وظیفه امر به معروف و نهی از منکر به ایشان حکم می کرد که جلو یزید بایستد، زیرا در جامعه اسلامی منکرات و محرمات رواج یافته و معروفها و واجبات تعطیل شده است و زشترین منکر آن است که یزید فاسق و فاجر و ی صلاحیت به جایگاه رسول خدا و رهبری امت اسلامی تکیه زده است.آیت الله خمینی نیز در طول مبارزات خود بارها و بارها به صورت گفتار و نوشتار و عمل اقدامی علیه شاه صورت می داد به اصل امر به معروف و نهی از منکر استناد می نمود و بیان می داشت که در این حکومت واجبات الهی تعطیل و محرمات رواج دارد و شاه فاقد صلاحیت فرمانروایی است.

اصل تولی و تبری

بر اساس اصل تولا و تبری مسلمانان باید با دوستان خدا دوست باشند و دشمنان خدا را دشمن بدارند.دوست خدا کسی است که نظرا و عملا در راه خدا بوده و در دل به اعتقادات و اصول دین پایبند باشد و در عمل عامل به احکام و تکالیف و فروع دین باشد. رواج این اصل موجب مشخص شدن جماعت و صف مسلمانان از غیر مسلمانان می شود.شاه با رواج و تبلیغ اعتقادات فرهنگ ایران باستان و غربی و رواج منهیات و منکرات و تعطیل واجبات، فی الواقع از ولایت خداوند خارج شده بود و مسلمانان نمی باید با او دوستی کنند و باید از او دور می شدند.از این دیدگاه آیت الله خمینی نظرا و عملا عامل به اعتقادات و احکام اسلامی بود پس بطور منطقی از اولیاء خدا به شمار می آمد و دوستی با دوستی با خدا تلقی می گردید.

از این سخنان چنین بر می آید که نماز و روزه و حج به عنوان اصلی ترین عبادات اسلامی که عمدتا برای تقرب انسان به خالق اند سبب می شوند که انسان از لحاظ اخلاقی و درونی تزکیه و ساخته شود.در عین حال دیدیم که این عبادات آثار جمعی هم دارند. چنانکه خمس و زکات نیز علاوه برداشتن چنین مبادی و نتایجی، متوجه تعدیل و تنظیم روابط اقتصادی و اجتماعی و تحقق یک جامعه عادله می باشند.همانگونه جهاد، امر به معروف، نهی از منکر، تولی و تبری نیز عمدتا برای تنظیم ابعاد سیاسی جامعه طراحی شده اند و مکمل و متمم سایر احکام و تکالیف دینی اند.بوسیله تولی و تبری ابتدا صف و جماعت مؤمنین و مسلمین از غیر آنها مشخص می شوند.چنین است که امر به معروف و نهی از منکر ابتدا بوسیله گفتار و نوشتار صورت می گیرد اما اگر نتیجه بخش نبود تا حد جهاد و شهادت نیز می تواند پیش برود.با تشریح اعتقادات و احکام اسلامی و سابقه ساله آنها در ایران می توان کلیدی برای فهم و توضیح انقلاب ایران بدست آورد.

پی نوشت ها:

۱. حمید، عنایت، بررسی تاریخی احیای اسلام، ترجمه احمد تدین، تاریخ معاصر ایران، کتاب اول، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۷۲، ۱۳۷۲، ص ۵۷.

۲. سید روح الله، خمینی، ولایت فقیه و جهاد اکبر، انتشارات سعید، بی تا، ص ۳۵- ۳۴.

۳. غلامرضا، نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ج ۲، مؤسسه خدمات فرهنگی رجا، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۱، ص ۱۳۲.

۴. همان، ص ۱۷۵.

۵. سید روح الله، خمینی، ولایت فقیه و جهاد اکبر، ص ۳۵- ۳۴.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.